Friday, July 20, 2012

بیا که به بی تو به جان آمدم ز تنهایی


برای من سینِما و ادبیات یا بهتر است بگویم فیلم‌دیدن و کتاب‌خواندن همیشه نقش پناهگاه را داشته - هرقدر بخواهم این جمله را بشکافم و توضیح دهم به کلیشه‌‌هایی نزدیک می‌شوم که از‌ آن‌ها بیزارم - به همین خاطر بیش از آنکه دفاع کنم از آثاری که دوست دارم تعلق خاطر پیدا می‌کنم به آن‌ها.
کتابی هم که ذیلا معرفی می‌کنم نوشته‌های آقای یزدانیان است که تعلق خاطرش رابه سینِما و به فیلم‌هایی که دوست دارد می‌نمایاند. من نتوانستم تا آخر بخوانم؛ نه که کتاب خوبی نباشد نه؛ برای اینکه خودم این وسط موضع دارم. همانطور که نمی‌توانم مثلاً ببینم کسی در مورد زنی که دوستش دارم در مورد انحناهای تنش و لحن لبخندش و حاضرجوابی‌اش و اندوهش و … سخن‌سرایی کند همانظور هم نمی‌توانم این کتاب را بخوانم.
*
رابرت وایز،‌ لینکلیتر، کیشلوفسکی، برتولوچی، کاروای،‌ وودی آلن، کوبریک، کاساوتیس، برگمان، رومر،‌ برسون، تروفو، رنوار،‌ هرتزوگ،‌ فاسبیندر، وندرس، و تارکوفسکی کسانی هستند که در کتاب نام برده می‌شوند و ستایش می‌شوند.

ترجمه تنهایی،‌ مجموعه مقالات صفی یزدانیان،‌انتشارات منظومه خرد،‌200 صفحه،‌ 6800 تومان قطع وزیری، جلد شومیز، چاپ اول 1389
+


1 comment:

چاقانه ها said...

خب این فقط وفقط بر می گرده به این که در چه موقعیتی از درک و دانش باشی .
الان من رو بگن بشین پای حرف های مصباح برام مثل فحشه .
تو هم به همچین جایی رسیدی .