Wednesday, July 4, 2012

نمی‌خواستم نام چنگیز را بدانم



آدم وقتی کتابی مثل مزرعه‌ی حیوانات جورج اورول را در فضایی دیکتاتوری و مخصوصاً ایدئولوژیک بخواند تعجب می‌کند از این همه شباهت بین آن فضای تصویر شده در کتاب و فضایی که خواننده تجربه کرده است. بعد به این نتیجه می‌رسد که بله، انگار مقدمه و میانه و موخره‌ی دیکتاتوری و ایدئولوژی‌زدگی همه جا یکی است؛ حتا در جزییاتی خیلی ریز
حالا با دیدن فیلم زد هم همان احساس نزدیک سالهای دور را دارم که مزرعه‌ی حیوانات را خوانده بودم؛ تعجبی تلخ از این همه شباهت؛ اینکه در یونان دیکتاتورزده – سال‌هایی که نظامیان حکومت می‌کردند و چه خوب رد تلخ آن‌ در فیلم‌های آنگلوپولوس هم بود – حاکمان برای سرکوب مخالفانشان که آزادی می‌خواهند و دموکراسی اراذل را و اوباش را به کار می‌گیرند و چه تلخ است شکنجه شدن و کشته شدن صاحبان قلم و اندیشه به دست فرومایگان جامعه و به فرمان اربابان خردگریز و خردستیزشان.
تاریخی که در جغرافیاهای متفاوت مدام تکرار می‌شود و صد افسوس که تمامی ندارد انگار.
شعبان‌بی‌مخ‌ها و سعیدعسکرها و … همیشه بوده‌اند و هستند و می‌زنند و می‌کشند و با اندک دستمزدی در خور فرومایگی‌شان کام‌ اربابانشان را شیرین و کام‌ ملتی را تلخ می‌کنند.
وقت‌هایی که هنوز گودر وجود داشت یک روز پات نوتی نوشت با حسرت و آرزو در این مایه‌ها که میشه یه روز عوض این نوتای سیاسی بشینیم چرت‌و‌پرت بگیم؛ یکی هم کامنت گذاشته بود که مثلاً چی؟ پات هم گفته بود مثلاً سایز تخمامونو برا هم بگیم. لطیفه‌ی تلخی بود.
تصور کن – اگه حتا تصور کردنش سخته – که یه روز هم بشینیم و فیلم‌های کس‌کلکو به هم معرفی کنیم و کتابایی که توش مسخره‌بازی بیشتری داره؛ یا اصلاً فیلم نبینیم و کتاب نخونیم و به جاش چرت‌و‌پرت بگیم؛ خیلی خوب میشه
اما ظاهرا برای رسیدن به آن روز باید ازین مرحله بگذریم که به اندازه کافی در مسیر روبروی آن رفته باشیم.
به هرحال با این مقدمه دعوتتان می‌کنم به دیدن فیلمی تاثیرگذار و روشنگرانه


نامزد نخل طلای جشنواره کن
برنده جایزه ویژه هیات داوارن جشنواره کن
نامزد اسکار بهترین فیلم
برنده بهترین فیلم خارجی در جشنواره گلدن‌گلوب
نامزد بهترین فیلم در جشنواره بفتا

Z
محصول 1969 فرانسه و الجزایر
کارگردان: کنستانتین کوستا‌گاوراس

1 comment:

ماهی کوچولو said...

معرفی خوبی بود. من که خیلی علاقمند به دیدن این فیلم شدم