تمام طول تحصیل نه از تاریخ خوشم میآمد نه از جغرافیا، عدل هر دوشان هم مثل سیبزمینی و پیاز معمولا با هم بودند. یکسال حتا معلمهایشان هم برای ما یکی بود. نمیفهمیدم چرا باید بدانم آتشفشانهای دنیا کجا هستند و ابشارها کجا. نه میخواستم بدانم جنس خاک کجا برای کشاورزی نامرغوب است و نه می خواستم بدانم سبکتکین کی بود و چکار کرد و برمکیان چچجور از بین رفتند. سلسله ها را همهیچوقت به ترتیب یاد نگرفتم.
دارم فکر میکنم اگر تاریخ را از جایی شروع میکردند که خدا جبرییل را فرستاد بین ماه و خورشید نور یکی را کم کند تا حساب سال و ماه دست آیندگان باشد و جبرییل پر کشید روی ماه و نور ماه را کم کرد و بعد همبنجور با ادبیاتی شاعرانه و داستانی – البته نه نظمی متکلف و روایتگرانه – میرسید به خوابی که بهرام چوبین صبح روز نبرد با خاقان ترک دیده و آن پیرمرد چشمگربهای و ریش قرمز و کوسه که بهرام سیاوشان اسیرکرده بود و حکایت فرستادن دوک نخریسی و غل از طرف هرمز برای بهرام و فرستادن کاردهای کجشده بهرام برای هرمز در جواب او و قبلتر داستان پاپک پسر بیروان را که انوشیروان بر مسند ِ راست کردن ِ خرج سپاه گمارده بود شاید تنها از جغرافیا بیزار میشدم و نه از تاریخ و جغرافیا.
گزیده تاریخ بلعمی را بر حسب اتفاقی کور از دست دوستی بینا گرفتم و خواندم؛ لذتی که از خواندن آن بردم بیهیچ اغراق در وصف نیاید. نوتهایی که در گودر نوشتم گواه من باشند نزد ابوعلی محمد بن محد بلعمی و نزد محمدبن جریر طبری و نزد انوشروان و نزد بهرام چوبین.
سعی کنید بخوانید :
گزیده تاریخ بلعمی
نگارش ابوعلی محمد بن محد بلعمی
به انتخاب و شرح دکتر رضا انزابی نژاد
موسسه انتشارات امیرکبیر
چاپ دوم : 1366
چاپ اول: 1365
قیمت پشت جلد: 500 ریال