Sunday, August 12, 2012

ماه را تیرگی ز میغ بود

الف:
هرگز و هرگز با این ایده موافق نیستم که جهانی که در آن زندگی می‌کنیم جهانی مردانه است و زنان هم‌چون موجوداتی مظلوم به این جهان مردانه تبعید شده‌اند؛ مصادیقی که طرفداران اید‌ه‌ی یادشده بدان متوسل می‌شوند هرگز و هرگز قانع کننده نیست؛ اینکه در تاریخ بشریت مثلاً غالب ِ قریب به تمامی ِ روسای جمهور و برندگان مدال‌های المپیک و دانشمندان و هنرمندان و … مرد بوده‌ و هستند هرگز و هرگز دلیلی برای اثبات تز ِ یاد شده نیست به دلایل مختلف که عرض می‌کنم.
اولاً که این سکه دو رو دارد؛ به ازای هر رئیس جمهور ِمرد، هزاران سرباز مرد هم هستند که در میدان‌های جنگ کشته می‌شوند؛ دوم اینکه به ازای هر ورزشکار یا دانشمند یا هنرمند ِ مرد، دهها و صدها و هزاران رفتگر مرد و معدنچی مرد و کارگر مرد هم هستند که نادیده انگاشته می‌شوند و باید دید.
لطفاً فقط از منظر حقوقی و اجتماعی به قضیه نگاه نکنید؛‌ بله، من هم معتقدم بسیاری از حقوق قضایی و جزایی ممالک مختلف به زیان زن‌هاست اما لطفاً گستره‌ی دیدتان را فراتر از چارچوب‌های قضایی و حقوقی و اجتماعی لحاظ کنید و به مفاهیم انسانی و تاریخی موضوع هم بیندیشید.
جهان بدون رسانه‌ را برای لحظاتی تصور کنید و ببینید اگر مجموع اخبار سیاسی فرهنگی ورزشی هنری را نادیده بگیریم بازهم مدافعین نگاه حاکی از مردسالارانه بودن جهان چیزی برایشان باقی می‌ماند؟ ممکن است بگویید حذف رسانه‌ها و محتوایشان حذف بخش عمده جهان است؛ خواهم گفت خیر؛ جهان فقط در اخبار رسانه‌ها جریان ندارد. کاملاً برعکس؛ جهان در خانه‌ها و کافه‌ها و خیابان‌ها و کوچه‌ها جاری‌تر است بی‌نیاز به رسانه.
بگذارید به سویه‌های دیگری از نگاهی اشاره کنم که جهان را مردسالار می‌بیند:
دقت کنید در بسامد ترکیب واژگانی زنان و کودکان؛ وقتی مثلاً می‌خواهند فاجعه‌ای را هولناک‌تر جلوه دهند متوسل می‌شوند به کشته شدن زنان و کودکان؛ و چه سوءاستفاده‌ای هست در این هم‌نشینی؛ نگاهی که زنان را همچون کودکان صغیر و بی‌پناه نشان می‌دهد و درحالی‌که کشته شدن یک زن همانقدر دردناک است که یک مرد؛ مگر وقتی کودکی کشته می‌شود به جنسیت او هم نگاه می‌شود که اگر مثلاً دختربچه باشد دردناک تر است و پسربچه باشد نه؟
یا نگاه کنید به تز ِسوءاستفاده کننده‌ی دیگر که پشت هر مرد موفق زنی هست صبور یا دردمند یا هرچیز دیگری که می‌خواهد نشان بدهد مردان از زنان برای موفقیتشان پل می‌سازند و انگار نه انگار به ازای هر مرد موفق ده‌ها و صدها و هزاران مرد ناموفق هم هست که اگر فرض غلط اولیه را بپذیریم که پشت مردان موفق لزوماً زنانی هستند حالا با هر صفتی پس حق بدهیم که جرم زنان از بابت ناموفق بودن انبوه مردان سنگین‌تر است.

ب:
اگر اثری هنری در درون خود نمادها و نشانه‌هایی دارد که نیازمند تاویل است و اگر آن اثر هنری روایی است پس قطعاً به منطق روایی هم نیاز مند است. خطای بزرگی است که شیفتگی خالق اثر یا مخاطب آن – که جدای از اولی نیست – به نشانه‌های تاویل‌پذیر، او را – آنان را – از ساخت روایی اثر غافل کند. بارها و بارها مثال آورده‌ام از استادانی که وقتی به لایه‌ یا لایه‌های زیرین اثر خود می‌پردازند هرگز از روابط علی و منطقی در سطح اول غافل نمی‌شوند.
من نمی‌توانم به زنی که حامله است و هم‌زمان که خبر حاملگی‌اش را به شوهرش می‌دهد به او می‌گوید که پدر بچه او نیست حق بدهم که منظورش آن بوده که در‌واقع تعلق نداشتن فرزند به شوهر از طرف زن نیست بلکه از طرف خود مرد است. وقتی ادامه‌ی منطقی چنین حرفی ازطرف زن به شوهرش می‌تواند منجر به فاجعه‌ای بشود – یا نشود حتا و مثلاً شوهر ببخشد خطای زن را – مخدوش بودن رابطه‌ی آن چیزی که بر زبان زن می‌آید و آن چیزی که در ذهن او می‌گدرد اگر توجیه کننده‌ی فاجعه نباشد قابل دفاع هم نیست. به همین دلیل و نیز به دلیل مجموع گزاره‌های بند الف، تبعيد فيلمي‌ نبود كه از سازندۀ بازگشت انتظار داشتم.
می‌توان به بهانه‌ی فیلم، ساعت‌ها از ویرانی ارزش‌های انسانی در جهانی که خالی از فهم و درک متقابل است حرف زد؛ می‌توان از معبر ورا – زن فیلم - گریز زد به مریم مقدس و مصائب او؛‌ می‌توان با اغماض از خواب مرد در قطار و بیداری زن حرف زد؛ می‌توان از زیبایی آواز پایانی فیلم گفت و نشانه‌شناسی البته غیر منطقی اثر در نمای جمع کردن علف‌های خشک توسط زنان؛ می‌توان از نمادهای مذهبی و اسطوره‌ای گفت و شباهت‌های نشانه‌شناسیک آدم و حوا با ورا و الکساندر؛ مخصوصاً با آن اشاره‌ی گل‌درشت به میوه‌ی بهشتی سیب؛ حتا می‌توان آسمان را به ریسمان بافت و از آن جاده‌های صاف و کج منتهی به کلیسا گفت؛ اما وقتی فیلم در رویی‌ترین سطح مخدوش است کار به چنان تفسیرهایی هم نمی‌کشد.
این مجموع دلایلی بود که تبعید را دوست نداشتم .
The Banishment (2007)
Izgnanie (original title) 

8 comments:

Anonymous said...

با منطق نوشته موافقم . یعنی پارادوکس ها را آدم ها کم می بینند والا در منطق گفارشان در مورد عملکردهایشان دقت بیشتری می کردند .

باید بنویسم که من را یاد زندگی شیرین فلینی انداخت این نوشته و این که در فیلم در جایی از فیلم دوست ماسترویانی می گوید : ما برای آن که بتوانیم همدیگر را دوست داشته باشیم (اینجا بگیریم یعنی این که درک کنیم) احتیاج به آن داریم که فراتراز زمان حاضر بیندیشیم و این یک راه حل بزرگ است که باید بگویم این نوشته به آن منتج است .

فقط افسوس که من نمی توانم مثل تو این قدر فیلم ببینم و خوب ببینم .

Unknown said...

سلام
الف)منظور این نیست که همهءمردا رئیس جمهور وقهرمان المپیکن.یعنی شرایط برای رسیدن به همچین جایگاهی بیشتر براشون فراهم بوده.
زن ها از لحاظ قدرت جسمی خیلی ضعیفتر از مردها هستن در حالی که دختر بچه ها شاید از پسربچه های هم سن وسالشون قویتر باشن.خوب طبیعیه که کشتن یه ضعیفتر بیشتر قابل سرزنشه
اون مردایی که ناموفقن(زیاد نیستنا)یه زن بیچاره نگشون داشته که از اون جا که هستن پرت نشه به اعماق ...
به نظرم ناموفق ها رو با کمتر موفقها تو یه دسته گذاشتین که «انبوه»به نظر رسیدن

بیتا said...

منطق در این نوشته جایی ندارد. این که به ازای مردان رئیس جمهور مردان بسیاری در جنگ کشته می شوند چه ربطی دارد به این که مردسالاری را زیر سوال ببرد؟؟؟
شما باید بدونین که وقتی می گن جهان مرد سالار یعنی هرگز هرگز میزان خشونت زنان به مردان به میزان خشونت (از هر نوع) مردان به زنان نخواهد رسید.(در این جا با میزان خشونت زنان به زنان و مردان به مردان کاری نداریم) یا به زبان ساده هرگز 5 تا زن از دیواری بالا نمی روند تا به یک مرد تنها تجاوز کنند. این آمار ها هستند که جهان را با خشونت مردانه، مرد سالار کرده اند نه این که تعداد زنان و مردان در شغل های بالا و پوزیشن های کلیدی و ناراصی بودن از تعداد کم زنان در سطوح عالی!! آخه سطحی نگری در چه حد؟؟؟

Unknown said...

الآن که نوشتهءشما رو خوندم اومدم ببینم اینجا چی گفته ام مگه که شما تعبیر کردید به کدورت که کامنت سوم این پست رو دیدم.من فقط خواستم بگم اون بیتای دوم من نیستم.هیچوقت اینقدر جسور نبوده ام که به دیگران این جور رودررو ناسزا بگم....

بیتا said...

بله این بیتای بالایی که نگران کدورت شما هست و کامنت بسیار معمولی و منطقی من رو : ناسزای رو در رو!! ( آخه چطور رودر رو؟؟) نامیدند مسلما من نیستم.

Unknown said...

به بیتای بی نام و نشان
:
سلام

بیتا said...

salam aghaye blogger

Unknown said...

به نطر من "سطحی نگر"ناسزاست