Wednesday, July 17, 2013

گه چوکابوسی نماید ماه را * گه نماید روضه قعر چاه را

من خودم کارم به جایی کشید که مادرم جوالدوز میگذاشت توی بالشم که جن و پری نزدیک من نشوند وقتی خوابم؛ بس که کابوس میدیدم و توی کابوسهایم داد و بیداد میکردم و بقیه ترسان ترسان میآمدند روی سرم که بیدارم کنند و گویا به سختی بیدار میشده ام. یک بار ناخن شست پایم را شکاندم از بس توی خواب کشیده بودمش روی فرش؛ یک بار بیدار هم که شده بودم توی بیداری زدم زیر گریه بس که وحشتناک بود کابوس؛ بیشتر وقتها میترسیدم دوباره بخوابم؛ کم کم این کابوسها بخشی از زندگیم شده بودند؛ بعدتر المان های تکرار شونده شان را استخراج کردم اما به درد کسی نمیخوردند. اینها را گفتم که بدانید وقتی دارم از کابوس حرف میزنم از چی حرف میزنم.
بعد از مدتها بالاخره یک فیلم خوب به تورم خورد که دوباره یاد کابوسهایم بیفتم. حالا فقط سوال جدیدم این است که دیکران فکر می کنند من هم مثل کورتیس یک جورهایی جنون دارم؟


Take Shelter
محصول 2011 ایالات متحده
نویسنده و کارگردان: جف نیکولز

4 comments:

ماژور said...

کابوس دیدن رو تجربه دارم
اما تجربه من اینه که دندونام رو هم قفل میشه ودیگه نمی تونم داد بزنم تنها صدای گنگ و بمی مثل ممممممممم از دهنم خارج میشه .
این خیلی بده .

سوال said...

اون کابوسا تموم شدن؟چه جوری؟

؟ said...

بلدید کابوسا از کجا میان و چه جوری میشه که برن؟

! said...

متشکرم از جوابتون