Friday, February 3, 2012

گر تو ملولی ای پدر جانب یار من بیا - مولانا




گفته بودم که هیات داوارن جشنواره کن 1996 به ریاست فورد کاپولا چه کار سختی داشته‌اند برای انتخاب بهترین فیلم بین آن همه فیلم‌های عالی (فارگو، شکست امواج، کرش، ماه اغواگر و …. )؛ اما در کنار گذاشتن بعضی فیلم‌ها هم اصلا کار سختی نداشته‌اند؛ مثلا فیلم برناردو برتولوچی که از بی‌خاصیت‌ترین فیلم‌هایی بود که دیدم؛ اصلا انتظار نداشتم بعد از آن همه فیلم عالی که ساخته این یکی اینقدر بی سر و ته از آب دربیاید.
دغدغه‌‌ی دانستن پدر واقعی برای کارکتر اول فیلم که 17 سال قبل‌تر در luna به شکل قابل‌تحمل‌تری نشان داده بود در stealing Beauty تکرار شده و البته که بدون هیچ خلاقیت هنرمندانه‌ای
یکی برای من توضیح بدهد آن نوار ابتدای فیلم داستانش چه بود؟ مدلسازی سکس مادر که از روی چند خط نوشته به آن پی برده چقدرمی‌توانست کارکرد داشته باشد در دوساعت فیلمی که بیهوده با نماهای بیهوده‌تر پر شده بود؟ چقدر از فیلم را می توان در تدوین کنار گذاشت بدون آن که لطمه ای به فیلم بخورد؟ البته اگر به شکل گرفته شدن فیلم باور داشته باشیم که سخت است.

2 comments:

shokolate talkh said...

man nadidam ke tozih bedam, heyf!
badam ma aadat kardim to tozih bedi faghat.

فرزلن said...

گذشته از فیلم تانگو وامپراتور و بعضی آثارِ دیگه.فک کنم چیزی که توی ذهنِ برتولوچی برجسته تره توجه و پرداختِ هیجانهای منتهی به سکسه.