Wednesday, September 19, 2012

دود آتش ماخولیا دماغ بسوخت

-->
منشاء اضطراب من کجاست؟
مدت‌هاست که به افسردگی اندوه‌بار خودم خو کرده‌ام؛ افسردگی و اندوهی که ریشه‌های گسترده‌اش نه فقط به گذشته که تا مرزهای دور آینده هم پیش می‌رود و هرچقدر که بخش‌های معطوف به گذشته‌اش کار را برای تحلیل افسردگیم آسانتر می‌کند و همین اشراف بر دلایل به نوعی تعدیل می‌کند آن حس را، آن قسمتی که به روزهای نیامده برمی‌گردد با خود اضطرابی می‌آورد که تشدید می‌کند آن را - پناه بردن به تصاویر ماخولیایی قبل از خواب نشانه‌ای از همین حس است – آن قسمت ِ اضطراب‌زا که معطوف است به زمان ِ هنوزنیامده در قسمت‌هایی از وجودم هست که می‌داند همه چیز روزی به پایان خواهد رسید و در شکل بدبینانه‌اش نابود خواهد شد.
چه کسی می‌تواند انکار کند روزی جهان به پایان خواهد رسید و چه بسا خیلی پیشتر از آنکه خورشید خاموش شود یا برخوردی کیهانی روی بدهد یا انفجاری خودخواسته تمام کند همه چیز را ما خود نابود کرده باشیم آن بخش از جهان را که به آن زندگی – زندگی ِ خودمان – می‌گوییم.
این روزها دارم اساطیر ایرانی را می‌خوانم و بدجور با تصور جهانی کرانه‌مند از نظر زمانی یگانه‌ام. خرد اساظیری‌ای که این جهان کرانه‌مند را می‌داند و ناگزیر از تن‌دادن به آن با اندوهی ماخولیایی است.
و حضور ما در آن بخش از زمان که نمی‌توان پناه برد به آب دادن درختی و یا ساختن غاری جادویی با ترکه‌هایی نازک از چوب بلکه تنها می‌توان افسرده بود و با آرامشی اندوه‌بار تن داد به پایان جهان به دایان زندگی و هر فراواقعه‌ای مهیب بار این حس را تشدید و تمدید می‌کند.



Melancholia
محصول 2011 دانمارک، سوئد، فرانسه، آلمان
نویسنده و کارگردان: لارس فون تریه

No comments: