پاسکال
بود اگر اشتباه نکنم که گفته بود حتی
آنهایی که خودکشی میکنند امید دارند
که با این کار اوضاع بهتر شود.
حالا دیگر بماند حساب آدمی که روزها
و روزها و روزها قاشقی را روی زمین میکشد
تا تیز شود که با آن قسمتی از در سلولش را
درآورد و از پتوی سلولش طناب درست میکند
و از دریچهی فلزی هواکش، قلاب میسازد
و یک نگهبان را هم میکشد و آخرش فرار
میکند. عمیقاً
آدمهایی را که اینقدر به زندگی امیدوارند
نمیفهمم. البته
این هرگز باعث نمیشود فیلمی را که بر
اساس همین داستان واقعی ساخته شده است
ستایش نکنم. فیلمی
ضدتعلیق که خود ِ عنوان فیلم و روایت راوی
روی آن جایی برای تعلیق نمیگذارد و در
این فقدان تعلیق فیلمی ستایش برانگیز خلق
میشود.
برنده
جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره کن
سال 1957؛ سالی که
همین فیلم و مهر هفتم برگمان و شبهای
کابیریای فلینی نخل طلا را به اعتماد دوستانه ویلیام وایلر باختند.
A
Man Escaped: محکوم به مرگی گریخت.
محصول
1956 فرانسه
نویسنده
و کارگردان:روبر
برسون
2 comments:
حتی آنهایی که خودکشی میکنند امید دارند که با این کار اوضاع بهتر شود
چه جمله ی جالبی
شاید کار اشتباهی می کنم که این جا رو می خونم و گاهاً کامنت می ذارم
چون من آدم خوره ی فیلمی نیستم. من حتی از خیلی از فیلمای معروف و پرطرف دار و منتقد-پسند خوشم نیومده تا حالا و برعکس خیلی از فیلمای کم سر و صدا رو ستایش کردم. این جا رو هم کم تر به دید سینمایی و بیش تر به دید اجتماعی-نقادانه-روانشناسانه می خونم. فک می کنم.
قبلان هم گفتم مهرزاد، باز هم میگم که توی نوشتههای تو چیزی هست که من به شدت، عمیقا، قلبا، حتا روحاً (اصلا بی خود زور میزنم، هیچ کدوم از اینها نمیتونه بگه چطور)باهاش همزاد پنداری میکنم. گاهی مدتها بهش فکر میکنم، اونقدر کمی بعد به نظرم میاد برای خودم اتفاق افتاده. کم کم حالت ترسناک هم میگیره وقتی یادم نمیاد کجا برام اتفاق افتاده. بگذریم. من قبلان فکر میکردم کسانی رو که خودکشی میکنن نمیفهمم، الان توی دهان خودم میزنم و حرفم رو پس میگیرم.
Post a Comment