Tuesday, November 22, 2011

مرا همچون پدر بنگر نه همچون شوهر مادر


در زندگی‌نامه برادران تاویانی می‌خوانیم که دیدن فیلمی از روسلینی باعث شده که آنها به فیلمسازی روی بیاورند و شاید همین موضوع بی تاثیر نبوده باشد که سالی که روسلینی رییس هیات داوارن کن بوده  (سال 1977) اعضای هیات داوارن که در بینشان کارلوس فوئنتس و پالین کیل هم بودند در حضور رابرت آلتمن با سه زن، ویم وندرس با دوست آمریکایی، آنگلوپولوس با شکارچیان، مارگریت دوراس (بله مارگریت دوراس!) با Le camion، ریدلی اسکات با The Duellists،‌ ماریو مونیچلی با یک مرد کوچک متوسط و …نخل طلا را به برادران تاویانی دادند.

پدر سالار با همه تعریف‌ها و تمجیدهایی که نثارش شده فیلمی نبود که انتظارش را داشتم. معمولا هم اقتباس‌های سینمایی از آثار فاخر ادبی (آب بابا ارباب را واقعا می‌توان به راحتی یک اثر فاخر دانست) خیلی موفق از آب در نیامده‌اند همانطور که مثلا اقتباس کوروساوای بزرگ از ابله کار ضعیفی بود. روحی که در رمان "آب بابا ارباب" هست هرگز در فیلم برادران تاویانی نیست.

- عنوان مطلب از مولانا جلال‌الدین بلخی

 

3 comments:

قصه گو said...

بالاخره بعد از مدتها این وی پی ان ما هم راه افتاد تا بیاییم و یه حال و احوالی کنیم.
سلام
خوبی؟

قصه گو said...

بالاخره بعد از مدتها این وی پی ان ما هم راه افتاد تا بیاییم و یه حال و احوالی کنیم.
سلام
خوبی؟

فرزان said...

درود
کسی رو از قلم ننداختی؟ همه قولها ادم وقتی به این اسامی میرسه ناخوداگاه گوشاش تیز میشه..اما برادران تاویانی...که من فکر میکنم بزرگترین راز موفقیتشون در 2 فکر هنرمند بجای یکی ست