تعطیلات عید مادربزرگم خانه دخترش بود که عمهی من باشد. رفته بودم عیددیدنی، کشید مرا یک طرفی که پسرم موهایت دارد سفید میشود؛ آدم مگر چقدر جوان میماند چرا زن نمیگیری گفتم ننه تو که وضع ما را میدانی و میدانستم که میدانست. گفت مرگ مگر فقط درخانه شما را زده؟ خدا بیامرزد برادرت را. گفتم ننه حرف حرف امسال و پارسال نیست مرگ خیلی سال است خیمه زده در خانه ما. وقتی خداحافظی میکردم از خانواده عمهام هنوز مادربزرگم داشت گریه میکرد.
پریروز که رفتم بیمارستان عیادتش گفت از مردن نمیترسم فقط دوست دارم قبل از اینکه بمیرم ببینم سر و سامان گرفتهای.
دیروز، بی سروسامان بادستهای خودم گذاشتمش توی کشوی سردخانه بیمارستان.
11 comments:
Khoda rahmateshoon kone :(((( hichi jaye khali ye madarbozorg ha ro por nemikone. nemidoonam che shekli ye ke ghalbe hamashoon be vosaat darya va por az mohabate. omidvaram kheili zood ba kasi ke liaghateto dare ba aramesh zendegi ye moshtarak ro shoroo koni.
خدا رحمتشان کند مهرزاد جان، خدا روح همه رفتگانت را قرین رحمت خداوند قرار دهاد.
کسی گفته بود قلمت زیبایی خاصی دارد؟
tasliat migam
are engar marg chanbare zade oon doro bar
ye moghei vali dashti mozdavaj mishodi ,na?
albate ajale nakon, hamchin khabari ham nist
سلام.
خدا رحمتشون کنه.
امیدوارم مرگ جمع کنه خیمه ش رو از اون دور و برا رفیق.
خیلی غصه خوردی؟ اگه زن گرفته بودی کمتر می شد غصه ات؟؟؟
سفرش روشن....
تو در بیداری بیدار نشدی در خواب قبلی بیدار شدی و این خواب به نوبه ی خود در خواب دیگری است تا بی نهایت به اندازه ای که دانه های شن است. پیش از آنکه واقعا از خواب بیدار شوی خواهی مرد "بورخس
روحش شاد
وقتی هنوز هستیمو اونای دیگه دوروبرمونو خلوت میکنن باتغییرات کنار اومدن کمی سخته..شادباشی
همش ب خودم ميگم ميگذره ميگذره ميگذر.......
اما نه واقعا ميگذره
من اميدوارم
روحش شاد
: (
باید از یه جایی شکست این
این چی رو
نمی دونم
طلسم اسم خوبی نیست واقعاً
دور باطل؟
نمی دونم
باید از یه جایی، عوض کرد همه چیو
Post a Comment