Saturday, January 15, 2011

poor cow


اگر برای نظریه‌ی هنر برای هنر وجه مقابلی در نظر بگیریم که در آن کسانی هنر را نه فقط به صرف وجه زیبایی‌شناسانه یا تخدیری آن بلکه بیش و پیش از آن ابزار بیان دغدغه‌های خود می‌دانند بی‌شک یکی از این هنرمندها کن لوچ خواهد بود. کسی که در اثر سه دقیقه‌ای خود در مجموعه‌ی هر کس سینمای خودش – به مناسبت شصتمین جشنواره کن – به زبانی طنز و دور از انتظار نشان داد که فوتبال را بیشتر از سینما دوست دارد. - درباره فیلم آخر او با حضور اریک کانتونا بعدا با هم حرف می‌زنیم -
خانواده‌ی آواره‌ی آلبانیایی در اپیزود سوم از فیلم بلیت‌ها که برای رسیدن به رم و زندگی پیش پدرشان مجبورند بلیت نوجوانی اسکاتلندی را بدزدند که دارد با همان قطار می‌رود تا بازی سلتیک – رم را در جام باشگاه‌های اروپا ببیند، مبارزی که در Land and Freedom از لیورپول راهی اسپانیا می‌شود تا با فاشیسم بجنگد و خسته و درمانده و خیانت کرده به مرام‌های حزبی و اخلاقی‌اش برمی‌گردد توی آمبولانس روی پای دخترش می‌میرد، دو خواهری که توی Bread and Roses از مکزیک به صورت غیرقانونی مهاجرت می‌کنند به آمریکا و شرح سوءاستفاده‌هایی که شرکت‌های خصوصی از مهاجران غیرقانونی می‌کنند، نوجوان فیلم sweet Sixteen که فاسق مادرش را آش‌و‌لاش می‌کند نه به خاطر فاسقیش که قابل تحمل‌تر بود بلکه به خاطر اعتیاد مادرش و دماری که از زندگی او و خواهرش درآورده این موضوع، مشکلات کازم و روژین توی Ae Fond Kiss که برمی‌گردد به دعوای مسلمان‌ها و هندوها توی هند و پاکستان و تعصبات خانوادگی و مذهبی چه از جانب مسیحی‌های کاتولیک چه مسلمان‌های هندی؛ دشواری‌های انجی و رز در آژانس کاریابی و مصایب محمود و مهین (داوود راست‌گو و مهین امین‌نیا) در فیلم It's a Free World؛ تراژدی تلخ دامین و تدی در شاهکار کم‌نظیر او ”باد که بر مرغزار می‌وزد” این‌ها همه تنها تعدادی از فیلم‌های کن لوچ است که بدون استثناء دغدغه‌های انسانی و اجتماعی او را نشان می‌دهد.
و البته موضوع این مطلب:
خیلی سال قبل‌تر از ساخت همه‌ی این‌ها و به عنوان اولین فیلم بلند سینمایی خود،‌ کن‌لوچ فیلمی ساخت به نام poor Cow که شرح مصایبی است که بر زنی آواره می‌رود؛ آواره که می‌گویم نه که شبیه ِ‌ آواره‌هایی که از کشوری دیگر آمده باشند،‌ نه،‌ آواره ای که توی کشور خودت توی شهر خودت به خاطر وضعیت جامعه‌ای که در آنی آواره شده باشی؛ فیلم با صحنه‌ی به دنیا آمدن بچه‌ی کارول شروع می‌شود بچه‌ای که پدرش به راحتی کارول را و بچه‌اش را بی‌خیال شده و حالا کارول به تنهایی از پس زندگی برنمی‌آید و به هر مردی که می‌خواهد کمی تکیه کند جاخالی می‌دهد و کارول روز به روز مستأصل‌تر می‌شود.
معلوم می‌شود لوچ با همان اولین فیلمش مسیر خودش را مشخص کرده و نشان می‌دهد تنها و تنها از سیاهی‌های اجتماعی خواهد گفت و فرقی هم نمی‌کند کجای این جهان خراب شده باشد. انگلیس،‌مکزیک، امریکا،‌ایران یا هرجا
Poor Cow
محصول 1967 انگلستان
101 دقيقه رنگي
كارگردان: كن لوج (كنت لوچ)
نويسنده: كن دان – كن لوچ بر اساس رمانی از میس دان
فيلمبردار: برايان پرابين
پ.ن. متأسفانه هیچ نسخه‌ی زیرنویس انگلیسی‌ای برای این فیلم پیدا نمی‌شود (لااقل من که پیدا نکردم) اگر کسی به زبان فرانسه مسلط است و وقت دارد و علاقه،‌ زیرنویس فرانسوی فیلم را ترجمه کند برای نسل‌های بعدی خداوند انشاالله او را با هنرمند مورد علاقه‌اش محشور کند.


7 comments:

شکلات تلخ said...

تو همون پست فکر کنم جواب سوالت رو دادم.همونجوری که گفتم مهاجرت برا همه نیست.برا اونایی خیلی خوبه که پولشون از پارو بالا میره(که همه جا برا این آدمها خوبه.میشه گفت همه جا جاشونه)برا آدمهای بی ریشه هم خیلی خوبه.چون هر جا برن دو روز بعد حکم وطن رو براشون پیدا می کنه.برا آدمهایی که هیچی نیستن هم خیلی خوبه.آدمهایی که چیزی برای از دست دادن ندارن.به حر حال تو کانادا عمله بودن بهتر از ایرانه
برا بقیه، نه که بد باشه.ولی سخته.درد داره.طول می کشه
اگه خواستی بازم در موردش برات می نویسم

مهدیه said...

سلام !

امشب یک فیلم دیدم عالی بود. ببینیش ها.
راز چشمهایش یا چشمهایشان
آرژانتینیه.

ببین.
فکر کنم آخرش باید بری فرانسه هم یاد بگیری.

مهدیه said...

مسروقه جات رو ا جانب شما خریداریم... هر چی باشه از هر کی به سرقت رفته باشه هزینه شم هرچی باشه!!
مهم اینه که خیلی لطف داری.
مرسی

Najoorha said...

بابا این دیگه چه زندگی ایه ؟
من عادت کرده بودم تو رو لنی و این اواخر رفیق شاهرخ صدا کنم .
بیا بریم تو این برف یه قدمی بزنیم و مثل دوتا مرد سیگاری دود کنیم و فحش بدیم به خیلی چیزا .



هنوزم : رفیق ناجور

سمیه said...

به اون کسی که بعضی اوقات ازش فیلم میگیرم اس ام اس دادم از کن لوچ فیلمی داری ؟
در جوابم گفت : از کن لوچ ندارم ولی از لینچ چند تا دارم!
مملکته آخه داریم؟؟

سلااام

هوای تو said...

درسته .عدم اکران عمومی شاخصی نیست برای ارزیابی یه فیلم و اشاره من به نگاه وارزیابیهای ما در باره مذهب یا سینمای معنا گرا(نه ازدید هنری ،بلکه از نگاه ارزشی) با توجه به محیط اجتماعی زمانه باید سنجیده بشه.منهم در حال حاضر مثه تو از لحاظ ارزشی وتفکر مذهبی در جبهه مخالف با این نگرش هستم اما
همونطور که گفتم مذهب و اشاره های مذهبی در فیلمهایی که(غلب آثارتارکوفسکی) همه بزرگان سینما به قدرت هنریشون اذعان دارن ،در اون زمینه سیاسی اجتماعی نوعی فریاد آزادی بوده ،همونطوری که مثلآاگه کیارستمی فیم "ده"رو میسازه یا مخملباف آکتور سینمارو وکوبریک غلاف تمام فلزی رو(البته باکمی تسامح )در زمینه سیاسی و اجتماعیشون باید با دید ارزشی به کارشون نمره بدیم با درنظر گرفتن اندازه درجه هنری وقدرت فیلم. نمیدونم تونستم درست تشریح کنم؟

Unknown said...

بعضي از اين فيلم هايي که نوشتي ديدم و آره از کاراش خوشم مياد باد در مرغزار مي وزد
تو سينما ديدم بعدش خوب فيلمشو گرفتم چون خيلي خوب بود