یک
کاری که رضا میکرد و من غصه میخوردم
این بود که دستبهدامن دوستهایش میشد
که کنارش بمانند که سرگرم باشد و حوصلهاش
سرنرود.
من فکر
میکردم آدم اینجوری خودش را کوچک میکند.
آدم نباید
خودش را کوچک کند.
چرا دیگران
دستبهدامن تو نشوند چرا آدم ضعیفه تو
باشی؟
خودم
امشب از دوستانم خواهش میکردم که بیشتر
پیشم بمانند که تنهایی سختم شده این روزها
و شبها؛ که آدم ضعیفهی زندگی شدهام.
حوصلهام
سر رفته
شبکههای
تلویزیون سرگرمم نمیکنند نه ایرانیها
نه خارجیها؛ رادیو هم همینطور؛ اینترنت
هم؛ دستم به کتاب نمیرود به فیلم نمیرود
از خودم بدم میاید که اینجور وقتها
رضا را سرزنش میکردم که چرا یک جوری خودت
را سرگرم نمیکنی؛ چجوری؟
+
میگویند
آدمهایی که ریاضت میکشند به تواناییهایی
دست مییابند که دیگران ندارند؛ مرتاضهایی
هستند گویا که قطاری را با چشمشان از حرکت
بازمیدارند و کسانی که بیمارهایی را
شفا میدهند و … .
اینها
آدمهایی هستند که خودخواسته ریاضت
میکشند؛ کسانی که ناخواسته ریاضت میکشند
چی؟
رضا
چند روز قبل از روز آخر از من خواست که با
هم برویم قرضهایی که داشت را صاف کند به
وحید هم سپرده بود که مراقب من باشد از
چند نفری هم که فک میکرد از دستش دلخورند
عذرخواهی کرده بود.
صدها
سال قبل شمعون نامی بوده که گویا سالها
روی یک ستون میایستاده و ریاضت میکشیده
و با خدا مناجات میکرده؛ شیطان هم مدام
بر او ظاهر میشده و سعی در اغفالش داشته؛
گویا هنوز هم ادامه دارد داستان اغفال
شیطان و همه در معرض آزمایشیم.
این
آخرین تلاشهای من است که غلبه کنم بر
بیحوصلگی؛ چقدر میتوانم مقاومت کنم
در برابر وسوسههای بیان ناشدنی؟
simon of the desert
کارگردان: لوییس بونوئل
محصول 1965 مکزیک
کارگردان: لوییس بونوئل
محصول 1965 مکزیک
6 comments:
خلق از ابلیس نام شنیدهاند.
نمیدانند که او را چندان ناز در سر است که پروای هیچکس ندارد...
تمهیدات
....
گوگل پلاس من؟ مطمئنی؟ سلام سال نو مبارک! سال نو کلن چیز غمگینیه اما تو شاد باش
در بار امانت...
حذف محتوا | حذف | هرزنامه
مهرزاد
در 3/29/12
با اطرافیانم قهرکردم؛ عاشق شدم؛ تازه اینها چیزهایی است که میشود نوشت؛
....
این یعنی قاطی کردن.نوشته ات ترسناک بود .من قاطی کردم...
In filmo salha pish didam, ba keyfiate daghoon. Oon moghe saram baad dasht. Doost dsshtam. Alan man dige kheili in joor chiza ro dark nemikonam. Riazat keshidan haye bihoodaro. In systemi ke simon dasht badan baz too catolic ha takrar shod. Alaki ranj keshidan...
در این مورد خاص که وسوسه نوشتن حرف های خفیه است باید بگویم شاید یکیش داشتن یک رفیق از جنس مخالف است که قبل از خوش هیکل بودن
قبل خوشگل بودن
قبل از خوش لاس بودن
و خیلی قبل از های جنسی دیگر
این باشد که خوش گوش باشد و خوب گوش کند و دنبال قضاوت آدم نیفتد .
یه بار یه جایی گفته بودی از مردن نباید ترسید.این زندگیه که ترسناکه.پرسیده بودم چرا از مرگ نباید ترسید؛از زندگی رو می دونم ...اما جواب نداده بودی...1
تلاش ها،نتیجه دادن؟
شیری یا روباه؟بی حوصلگی شکست خورد یغما؟
به چمنزار بیا. به چمنزار بزرگ.
Post a Comment