Friday, August 19, 2011

هی فلانی زندگی شاید همین باشد


حتا آنهایی هم که خودکشی می‌کنند به قول پاسکال امیدوارند که با این کار اوضاع بهبود یابد چه برسد به آنهایی که خودکشی نمی‌کنند و تلخ است زندگیشان و این چیز عجیبی نیست. این شاید خاصیت زندگی است که تلخ باشد و خواستنی. فکر کن متنی با مرگ مادر آغاز شود – نه آنگونه که البته بیگانه کامو تجربه می‌کند یک مورد معمولی، دردناک و اشک‌آلود – و به خوردن صبحانه‌ای گرم با دختری زیبا تمام شود. این به نظرم یک تصویر به شدت رئالیستی از زندگی است. تصویری که وقتی دقیق‌تر هم می‌شویم در میانه آن تلخی و لذت چیزهای دیگری هم هست چیزهایی که این تابلو را به یک تابلوی کامل و بی نقص تبدیل کنند از ناامیدی و تعهد و غبطه تا گوسفند و موتور. دارم در مورد یکی از شاهکارهای سینمای ترکیه حرف می‌زنم:
تخم مرغ: Egg
عنوان اصلی: Yumurta
محصول 2007 ترکیه
97 دقیقه رنگی
کارگردان : سمیح کاپلان اوغلو
نویسندگان: سمیح کاپلان اوغلو و Orçun Köksal
بازیگران: Nejat Isler (یوسف) و Saadat Aksoy (آیلا)

5 comments:

فرزان said...

درود
راستش نمیدونستم غیر از یلماز گونی کارگردان ترکی تو این اندازه ها باشه،دیدنش واجب شد

هما said...

شاید! شایدم نه! نمیدونم
مطمئن نیستم!!

دید زدن ماتحت مرگ said...

امروز روز خوبیه. حس خوبی دارم و بعد از خوندن این متن دارم به عبارت " تصویر به شدت رئالیستی " فکر میکنم.

shokolate talkh said...

be nazaret daghighan che ettefaghi miofte ke adam dast be khodkoshi mizane? be nazaram daghighan dar ye noghteye khaas etefagh miofte, roye khatti hey miri be samtesh, miresi behesh.mitooni ham jump koni oonvare noghte va dobre be harkat rooye khat edame bedi ta noghteye badi!

Unknown said...

زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد
زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد
زندگی شاید طفلیست که از مدرسه بر می گردد
زندگی شاید افروختن سیگاری باشد ، در فاصلهٔ رخوتناک دو هم آغوشی
یا عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر می دارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می گوید (صبح بخیر)
........ زندگی چیز های تلخی است که گاهی کام مان را از حالت عادی خارج می کند.
فیلم را ندیدم. سینمای ترکیه را کم می شناسم. خیلی خوبه که وقت داری فیلم می بینی.سلام