Thursday, August 4, 2011

عنوان ندارد


این حالت اخیرم از روزی شدید شد که سیا آمده بود پیشم حرف می‌زدیم و سیا می‌گفت امروز چه پرانرژیی و راست می‌گفت؛‌ پرانرژی بودم؛‌ خیلی وقتها به طرز کاذبی پرانرژی هستم؛ ده دوارده سال پیش سر همین موضوع دکتر هم رفتم می گفت مانیک هستی، هایپراکتیو و سوپر مانیک. بعد قرار شد با سیا بریم پیش حسین؛ سیا داشت سیگارش را می‌کشید من آمدم لپ‌تاپ را خاموش کنم دیدم توی فیسبوکم یک نوتیفیکشن هست کلیک کردم دیدم مهدی یک بیت از حافظ گذاشته؛ حافظ را برداشتم متن کامل غزل را بخوانم. سیا بعدا می‌گفت تاثیر حافظ بود اونروز اونجوری شدی؛ من توی ماشین سیا هم همونجوری بودم. آهنگ (ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچست از جهان) که پخش شد شدیدتر هم شد. بعد کم‌کم این حالت در من نهادینه شد. امروز عصر به برادرزاده‌ام گفتم با کی بازی میکنی عمو؟ گفت با زن‌عمو کبری. ;کاربه جایی کشید که نگذاشتند تنها بیایم خانه. شاید برای اینکه فازم عوض شود شاید هم برای اینکه کار دست خودم ندهم. زن ِ اکبر استکانهای نشسته ام را شست گفتم خودتو اذیت نکن خودم میشورمشون گفت زحمتی نیست و شددتر شد. بعد یک سوسک از زیر کابینت در رفت. مرضیه لگدش کرد شدیدتر شد. دیش را هرکاری کردیم تنظیم نشد شدیدتر شد. الآن یکی دو ساعت است سعی می کنم بخوابم. خوابم نمی‌برد. حالم شدید است. پلیر لپ‌تاپم روی شافل است هر تراکی شدیدترم می‌کند. بی هیچ اغراق هر تراکی.

13 comments:

shokolate talkh said...

khosh be halet bazam,man faghat faze depression daram, manic nadarm!

هما said...

:((((((((((((

ایده said...

: /

Hasti.N said...

چی‌ شدیدتر شد؟ اون انرژی که در درونت حس میکنی‌؟ اون بیشتر میشد؟ طپش قالب هم میگیری یا فقط حس میکنی‌ کوه رو میتونی‌ از جاش بلند کنی‌؟ خوشحال هم هستی‌ وقتی‌ این حالت سراغت میاد یا می‌ترسی‌ از چیزی که نمیدونی‌ چیه؟ بعدش ش؟ یک دفعه فتیله پایین کشیده میشه یا آروم میشی‌ یا چی‌؟ میشه به اینها جواب بعدی لطفا؟ نمیخوام و نمیتونم دیاگنوس بدم فقط می‌خوام بدونم اینطوری هست یا نه.

Anonymous said...

سلام مهرزاد عزيز
به اين مطلب نگاهي بيندازيد.
http://www.ayandenews.com/news/34117/
سايت رهبري پيرامون مسائلي در حوزه‌هاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي و ... از دانشجوياني كه نمي‌توانند در ديدارهاي پرسش و پاسخ محور كه هرساله با رهبري تدارك ديده مي‌شود، شركت كنند خواسته تا نظرات خود را ارسال كنند. هرچند زمان ارسال نظرات كوتاه است و اميد به اين‌كه نظرات به دست خود ايشان برسد يا اگر برسد وقعي بنهند بيهوده به‌نظر مي‌رسد، اما به نظر من اگر به موقع به دانشجويان معترض اطلاع رساني شود و يك فراخوان سايبري خوب انجام شود، در ارسال نظرات معترضانه - در عين حال محترمانه- حركت سالم، معنادار و بزرگي شكل خواهد گرفت. دست شما پر خواننده ها را مي‌بوسد. بسم الله

Unknown said...

طناز چه قشنگه چشمات طناز!

Hasti.N said...

تو حالتت بیشتر به مانی دپرسیو شبیه تا چیزی دیگه. این حالتی‌ که داری فقط احتیاج به یک تراپی کامل داره و معمولا در نتیجه فشارهای عصبی شدید به وجود میاد که روش کار نشده باشه. یعنی‌ وقتی‌ فشاری رو تحمل کردی اما هیچوقت فرصت پیدا نکردی که بتونی‌ کاملا خالیش کنی‌، تا فراموشش کنی‌، یا در موردش با کسی‌ صحبت کنی‌، یا خودت رو یک جوری سبک کنی‌، این فشارها خودشون رو به شکل احساسات متناقض نشون میدن. من هیچ فکر نمیکنم که تو مانی دپرسیو بالینی هستی‌، یعنی‌ این بیماری رو داری اما مطمئن هستم که این سقوط و پرش‌های رفتاری فقط به دلیل فشارهای عصبیه. اگر میخواهی‌ ثبات رفتاری قبلت رو پیدا کنی‌ باید روی چیز‌هایی‌ که بهت فشار وارد میکنه کار کنی‌. مجبوری عواملی که روحت رو خراش میده از خودت دور کنی‌. پیشنهاد من یک روانکاو خوبه که بتونه باهات حرف بزنه و تو کارش وارد باشه. هیچ طبیعی نیست که کسی‌ از شنیدن یک موزیک جوری منقلب بشه که نتونه خودش رو کنترل کنه. اسپاسم‌ها معمولا به دلیل فشاری که به اسب میاد به وجود میان. در افراد مسن این اسپاسم‌ها معمولا در شب ایجاد میشن و دلیلش هم بعدی گردش خونه یا جم شدن مایعات در پا، اما در سنّ تو به احتمال خیلی‌ زیاد استرس باعث این اسپاسم‌ها میشه. به یک دکتر نورولوژی مراجعه کن، یک دکتر اعصاب که بتونه خوب اعصاب پات رو معاینه کنه. اگر اعصابت در فشار نباشن و هیچ عمل بالینی هم نباشه مطمئن باش به خاطر استرسه. مثل مثلا دردهای بی‌ دلیل ناحیه گردن که اگر ماساژشون بعدی کم کم خوب میشن. وقتی‌ عضلاتت رو مدام منقبض کنی‌، به هر دلیلی‌، به تدریج این عضلات حالت استراحت رو هم فراموش می‌کنن و گاه و بی‌گاه بی‌ دلیل منقبض میشن. حتما اگر به سراغ پزشک نرفتی، برو. اگر بودی یک کفه خوب سراغ دارم که دو ساعت توش موندن و قهوه نوشیدن می‌تونست خستگی‌ و استرس یک سال رو از تنت بکشه بیرون. حیف که قد یک اقیانوس دوری.

havvazad said...

باید بخوابی و به برف فکر کنی....برف سفید. سفید
از تجویز بدم میاد و از این برچسبها بیشتر.... یاد این لیریک افتادم
my manic and I

نگار said...

حالا من خوندم اینجارو.شدیدتر شد میفهمی لابد.

دونقطه said...

حالت شما آشناست و در دایره‌ام قرار می‌گیرد. هرچند که مطمئن نیستم.

Hasti.N said...

چطوری، خوبی‌...بهتری یا چی‌؟

Hasti.N said...

اینجا سرده و دلگیر. اینکه میگم "دلگیر" یک تعریف پا در هوا و احساسی‌ نیست...راستی‌ راستی‌ دلگیره، به خصوص امروز. اونجا چطوره؟

shokolate talkh said...

to chera kam nevis shodi?