Tuesday, February 26, 2013

هست نظمی لطیف عمر شریف * کش مرض قافیه‌ست و مرگ ردیف / جامی


حسین هنوز خواب رضا را می‌بیند خواب دیده رضا از آن یکی دنیا حرف زده که چه‌جوری است؛ بعد حسین رفته توی امامزاده برای رضا دعا و نذر و نیاز کرده؛ بعد قاسم زنگ زده به حسین گفته خواب رضا را دیده که اول حالش خوب نبوده بعد خوب شده؛ رضا توی خواب حسین به حسین گفته اینکه مهرزاد ادامه تحصیل نداده تقصیر تو یعنی حسین بوده، من به حسین گفتم اینطوری نیست، حسین به حرف‌های رضا از آن یکی دنیا و توی خواب بیشتر اعتماد دارد تا من
مرگ چیز عجیبی است
چیزی را تمام می‌کند چیزهای دیگری را آغاز
دقیقاً باید ازواژه‌ی چیز استفاده کرد، به خاطر ابهامی که در آن هست و در مرگ هم هست
عشق هم که چیز عجیبی است؛ مبهم است؛ گاهی به مرض شبیه تر است یا هر چیز دیگر
مرض هم که خودش مقدمه‌ی مرگ است.
زن‌ها هم چیزهای مبهمی هستند؛ دست کم برای من؛ گاهی می‌بینی تن به کشف نمی‌دهند؛ بعد فکر می‌کنی اصلاً چیزی برای کشف ندارند بعد شک می‌کنی، قضیه مبهم می‌شود؛ مثل مرگ، بیماری‌های ژنتیکی در قرون ماضی هم شاید همین‌جور بوده‌اند؛
زنها، بیماری‌ها، عشق، مرگ؛ این‌ها چیز مشترک و مبهمی در خود دارند انگار


 
مرض مرگ/ نوشته‌ی مارگریت دوراس/ پرهام شهرجردی/ نشر شعر پاریس / ۱۳۹۰
قابل دانلود
دوستان همشهری بنده می‌توانند از کتابفروشی هامون نسخه چاپ شده را دریافت کنند.

2 comments:

Anonymous said...

نوشته های مارگریت دوراس خوبن اما مثل گلشیری همه کس خون نیستن . باید کتاب خون باشن عین خودت .

نه آقا ثبت نمیشن کامنت های فاخر شما قربان .

سایه همون میم said...

آقا چطوری چاپ شده این داستان؟؟!!