Sunday, December 19, 2010

The Art of Drowning


از آنان می‌خواهم یک شعر را
مثل یک قطعه فیلم رنگی
جلو نور بگیرند
یا گوش بر کندوی آن بچسبانند
می‌گویم موشی را در یک شعر بیاندازید
و ببینید راه خروج را چگونه می‌کاود
یا وارد اتاق شعر شوید
و بر دیوار در پی کلید برق دست بسایید
از آنان می‌خواهم بر سطح یک شعر
به اسکی روی آب بپردازند
به سوی نام شاعر در ساحل
موج‌وار به حرکت درآیند
آن‌چه اما آنان می‌خواهند
بستن شعر است به صندلی با یک طناب
و شکنجه‌اش
تا اعتراف بگیرند.
با یک کابل به جان آن می‌افتند
تا بفهمند چه معنایی می‌دهد.
بعد از مدت‌ها یک مجموعه شعر خیلی خوب خواندم که خواندن شعرهایش لذت‌بخش است به شما هم معرفی می‌کنم:
هنر غرق شدن؛ گزیده‌ی اشعار بیلی کالینز؛ ترجمه‌ی مجتبی ویسی
نشر چشمه؛ 125 صفحه؛‌ 2800 تومان

13 comments:

دونقطه said...

شعر را باید از این خانه برون بردن و کشتن تا که بیگانه نداند که تو در خانه ی مایی .

Anonymous said...

سلام . خيلي مايل بودم كه ايميلي از شما مي داشتم تا بيشتر با شما ارتباط مي داشتم . اين وبلاگ اصلي من نيست و وبلاگ فرعي منه . اما خوندن تمام پست هاي شما هميشه برام لذت بخش بوده اند . دايره كلمات گسترده شما كمك شاياني به اين خوانده شدن مي كنه و اين كه هميشه هرچيزي رو كه داري يك درك مستند از متنه و نه مثل من و خيلي هاي ديگر كپي از واژه هاي ديگران .

عنکبوت said...

شعرش جالب بود مرسی...
از بس این کامنت دونی ی تو واردارم کرد"عنکبوت" باشم واقعن دارم تبدیل به همون می شم...
اصلن من عنکبوتم

Unknown said...

پس زیستن در کله ی تباه شده ی یک اسب چی شد؟

Unknown said...

حالا باز خوبه که اسمشو فنا نذاشتی!

foroozin said...

خيلي خوب بود .چسبيد

Unknown said...

در مورد نوستالگیا بود .اما راستش باید با واسواس خاصی بنویسم که فعلآ خیلی وقت ندارم

Anonymous said...

مبارکه

Anonymous said...

البته من همان مهربون بدیم یا همان زبان و خط دوست:))

dreaming-of-babylon said...

تو هنگ کنگ چیکار می کنی؟!و

Anonymous said...

merci az ketab..

dreaming-of-babylon said...

اول که شاهرخ بودی حالا مهرزاد میرزایی.دو روز دیگه نیای بگی من اصلا دخترم

dreaming-of-babylon said...

شب یلدات مبارک راستی
از طرف شکلات تلخ:)و