Thursday, February 3, 2011

کامنت


مطلبی نوشتم چند وقت پیش درباره‌ی فیلم استاکر که می‌توانید از اینجا بخوانید؛ از دوستان جانم -که هرجا هست خدایا به سلامت دارش - مطلبی نوشت در ادامه‌ی مطلب من که می‌توانید از اینجا بخوانید؛ آمدم برایش کامنت بگذارم که دیدم طولانی شد و ماهیت کامنتی خود را از دست داد؛ این بود که اینجا آوردمش:
وقتی از اکو – امبرتویشان- و از ابالخیر – بوسعیدشان- می‌گویی آدم باید قاعدتا کوتاه بیاید یا به قولی غلاف کند، اگر من ادامه می‌دهم از جسارتم است و پررویی (شکسته نفسی و اینها نیست، خودم را که بهتر از هر کسی می‌شناسم؛ - دقت کرده‌ای به این جمله‌ي "خودم را بهتر از هر کسی می‌شناسم" که دو معنای متفاوت از خود بیرون می‌دهد: هم اینکه خودم را در مقایسه با آدم‌های دیگری که می‌شناسم بیشتر می‌شناسم، هم خودم خودم را در مقایسه با شناختی که آدم های دیگر از من دارند بهتر می‌شناسم ؟ - بگذریم)
برداشت رحمانی از دین را می‌شناسم. نمونه‌هایش را هم می‌شناسم؛ در عالم رفاقت، از بهترین دوستانم وحید است که دل در گرو عرفان دارد و نمازهایش سر وقت است و مرام عرفانیش مرام واقعی است و نه دودره بازی در کارش هست و نه ادا و اصول؛ زن و زندگیش را دارد و ... سروش و شبستری و ... را هم می‌شناسیم و در همین یکی دو سال اخیر هم زیر علم کسانی سینه زده‌ایم که دین‌دارند و سیاست‌ورز و قس‌علی‌هذا
برمی‌گردم به اول پاراگراف، گفتم می‌شناسم کسانی را که برداشت رحمانی دارند از دین؛ همین جا اندکی درنگ؛ پس دین چیزی است که رحمانی بودن را باید از آن برداشت کنی و این برداشت حکما فرق می‌کند با برداشتی که از پس کاشت و داشت می‌آید؛ این از آن سنخ برداشت‌هایی است که باید از حرف های طرف فهمید، یعنی طرف یا از باب ترس یا شرم یا سیاست‌ورزی یا هرچیز دیگری از این دست معنا را در چیزی می‌پیچاند که ما برداشت کنیم آن را و البته همیشه هم بیم آن هست که معنا را درست برداشت نکنیم و چیز دیگری برداشت کنیم. حالا اگر چیز دیگر، برداشت رحمانی نباشد و برداشت مثلا رحمتی باشد یا برداشت رحیمی یا مرحمتی یا … دین هم می‌شود چیزی شبیه هنر که خیلی هم خوب است و اصلا هرمنوتیک هم گویا همین است. اما اگر برداشت‌های نازیستی و فاشیستی و طالبانی و … هم مقدور بود چه؟ جلوی سردر کدام یکی از ادیان نوشته اند که به خاطر بعضی صحنه های خشونت بار برای زیر 18 ساله ها ممنوع است یا ترجیحا با والدین بروند ببینند؟ ننوشته اند. در عوض مثلا در دین خودمان توی سالن اکران همانجایی که معمولا می نویسند "سیگار
کشیدن ممنوع" نوشته‌اند خروج از این سالن هم‌معنای حلق‌آویز شدن است. تابلوهای زیاد دیگری هم در اینجا هم در سالن‌های دیگر هست که آدم مطمءن می شود تفاوت‌های برداشت‌های مختلف در اینجا با جاهای دیگر خطرناک تر از آن است که تصور می‌کردیم.
آیا از قوانین راهنمایی و رانندگی برداشت های خطرناک می توان داشت؟ از کتابهای آموزش زبان چی؟ بیا نظام های نشانه شناسی را رنکینگ کنیم ببینیم در صدر آنهایی که برداشت های خطرناک دارند کدام ها هستند.
البته موکدا این را هم اضافه کنم که من قایل به این نیستم که وقتی از چیزی می‌شود برداشت‌های زیان‌بار کرد از ریشه برداریم آن مقوله را. تصور کنید دیکتاتورها چگونه از نشانه‌های فرهنگی و تمدنی به باورهای میهنی و عرق ملی می‌رسند و چگونه ناتوانی‌های خود را در پس پشت آن ها پنهان می‌کنند. حالا دلیل نمی‌شود آدم ریشه‌ی تمدنش را بزند اما باید فهمید و دانست و کاری کرد که کجای کار ایراد دارد . این موضوع درباب مساله‌ی مورد بحث ما اگر اهمیت بیشتری نداشته باشد کمتر هم ندارد . نازی ها خطرناک تر بودند یا طالبان؟ آیا وجود هنر نازیستی و امثال لنی ریفنشتال مثلا توجیه‌ خشونت آنها را می‌کند؟ تو می‌گویی ابو سعید من میگویم مولانا که عاشقش هم هستم، اما دلیل نمی‌شود. هنر هنر است و بهتر آن است تکلیفش با ایدئولوژی روشن باشد. تاکید می‌کنم |روشن باشد" نه که مبرا از آن یا افسار به دست آن .
این رشته سر دراز دارد انگار و ایشان هم حرف‌هایی در این باب دارند که کاش کامیونیتی سه نفره‌ای و حتا بیشتر راه می انداختیم بلکم از دل حرف‌هایمان پیپری در می‌آمد نان می‌شد برایمان.

11 comments:

نگار said...

روشت برای غافلگیر کردن منحصر بفرده!مهستی!

mahta said...

به نظرم هرچه ماهیت ایدولوژیک داشته باشد با هر اسمی که باشه خطرناکه

Unknown said...

این مرجعی که اشاره کردی همین اسمش که خیلی سخت بود ولی مطلبشون جالب بود گرچه از فهم من خیلی بالاتر است

هما said...

همه ی این تعریف ها ب نسبیت بر می گرده
و اصلا چرا باید مقایسه بشن؟
هر چیزی سر جاش یه تعریف داره
و اینکه تمدن خوبه تا جایی ک دستو پا گیر نشه
هنر زیباس و با ایدئولوژی زیبا تر

هوای تو-جامعه و.. said...

با اشراف به اینکه ایجاد کننده همه نوع ایدئولوژی وهمه نوع ادیان وهمه نوع هنر ،کسی نیست جز بشر بنظر می آد در این باب فقط سلیقه های ارزشی جای گفتگو دارن .

سیاووش said...

من خوندم تمام اش رو صبح یه بار و الان هم یه بار باز ام می خونم جواب که ندارم ولی فک کنم ساحت هنر و دین رو بشه از هم تفکیک کرد و هنر دینی هم یا هنر ایدئولوژیک هم خوب حتمن شاخص هائی داره که خودش خودش رو داد می زنه چیزی که وجود ام رو سرشار از تعجب می کنه اینه که خوب باشه با تمام خطر ناک بودن دین به صورت بالقوه آیا می شه حذف اش کرد؟
خوب تجربه به من می گه نه پس راه کار عملگرایانه اش تاکید روی قرائت رحمانی از دین هست
و ارائه ی یه راه حل واتیکانی
بیشتر فکر می کنم در این مورد و می خونم
ممنونم

Unknown said...

استغفرالله!
ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی درکام...
اسلام ناب من در آوردی!
پسر جان . دین دریایی است که هرکس به اندازه فهم خود و ظرف خود از آن برای سرکیسه کردن دیگران بر میدارد.
بفرمایید !

مهدیه said...

سلام.چطوری؟
پستت رو خوندم. حرف خاصی ندارم. یعنی حوصله ی این بحثا رو ندارم! بنابراین کامنتم خیلی بی ربطه به پستت !
چرا اس ام اس بهت نمی رسه؟ من خطم درست شد...
کو ؟ چی شد؟
به کی بگم لااقل حرف بزنه؟
چرا اس ام اس نمی رسه؟
!!
من یک هفته موهمون داشتم حتا یک دقیقه هم نیومدم نت.
الو...

Unknown said...

راستی رفته بودی دوبی غیر سیگار و فندک و اینا کاندوم هم برده بودی؟ :)آها ! لازم نشد.
دارم به جنم این کسی که میترسی خودت مستقیما براش کتاب قصه ببری علاقه مند میشم. یعنی توی دنیا دختر و زن ترسناک هم وجود داره؟ من که باورم نمیشه. زنها نمی توانند یک سوکس را بکشند. چه برسد به شیر ژیانی چون تو. استغفرالله
میدونم سر به سرم داری میگذاری.
ولی از من به تو نصیحت هیچوقت با دم شیر یا جاهای دیگر شیر بازی نکن داداش جان. کاردست خودت میدی. حالا گفته باشم

havvazad said...

چهره ی آبی رو بیش از همه دوست داشتم. اون افسردگی رم ادامه بده میام میخونم. خلیل هم بد نیست، بهت میاد

havvazad said...

راستی من عاشق دین و هنر و ادبیاتم، چون توی هرسه تاش باید دیوانه باشی که قدم بگذاری، چون همه افیون توده ها هستند، همه هرمنوتیکی اند و همه آزادی محض میدهند برای تصور جهان.
حاضرم بحث کنم اگر تعجب آورند گزاره هام