Tuesday, February 15, 2011

Red donkey


نشسته‌ام توی اتاقم توی هتل، کلوتسکی بازی می‌کنم، اگه می‌خواستم کلوتسکی بازی کنم توی ایران هم می‌تونستم، کلوتسکی رو اگزیت می‌کنم زنگ می‌زنم بوفه برایم آبجو بیاورند، ندارند؛ ظهر رفتم استخر تنها زنی که آنجا بود شنا نمی‌کرد، خیلی منتظر ماندم توی آب؛ آمده بود فقط بنشیند روی صندلی انگار؛ دوست داشتم شنا کند من شنا کردنش را ببینم نیامد. کلوتسکی را ادامه میدهم. توی مرحله‌ی Red Donkey گیر کرده‌ام.
 

9 comments:

هما said...

هنوز دس از سر بابایی فلاح برنداشتی؟!
کتابای بهتری هم هس ک ...

هما said...

خب تو شنا می کردی!
شاید اونم می خواسته شنا کردن تو رو ببینه!
درود

مهتا said...

همه یه جهایی گیر می کنن.. دلم ابجو خواست

Hasti.N said...

این بازی رو میشه دان لود کرد؟ خوب چرا خودت شنا نکردی؟ در ضمن تورنت هم نتونستم استفاده کنم.

بی تا said...

دوستام گفتن اینجا فیلتر شده که

Unknown said...

دل بزن به آب رفیق!
ما مخلصیمو فیلتر متاسفانه!

سانتا said...

وقتی شپل و کثیف از اونجا رد میشی و نمیخوای شنا کنی اون داره شنا میکنه

chocolate said...

hamash mosaferati yani?man laptopam kharabe baz.hala khooneye kasiam.
delam ham khoone az oonche oonja migzare,dar keshvaram.

azade said...

vaay vaay che kar haa!!! ke intor montazer boodi dokhtare mardom bere too aab ta shenakardanesho bebiniiiiii :)))) oonja alan bayad hava khoob bashe na? khosh begzare va movazebe khodet bash :)

in ham baraye poste bala: man aasheghe soghati kharidan va hamchenin gereftanesh hastam, khoob kardi ba inke doost nadari rafti va kharidi, afarin :)