Tuesday, December 21, 2010

یلدا


هیچی بهتر از یه دوست خوب نیست؛ دوستی که وقتی کز کردی پشت مونیتور داری الکی شب یلدای بی‌آجیل و هندونه و بی حتی یکی -هرکی- که بشینه دوکلوم باهات حرف بزنه – هرچی- رو سر می‌کنی و یاد یلدایی افتادی که – 80 یا 81- با همون چس‌تومنایی که با بچه‌‌ها روی هم گذاشته بودین شیرینی و آجیل و حتی عرق سگی هم خریده بودین و حالا به این فلاکت افتادی که شب یلدا یکی نیس – هرکی- بشینی دو کلوم – هرچی – باهاش حرف بزنی دلت واز شه بهت زنگ بزنه (جمله خیلی طولانی شد،‌ این "بهت زنگ بزنه" فعل ِ جمله‌ایه که با "دوستی که" شروع شده بود و ادامه داره هنوز - بگه – بی‌مقدمه- مهرزاد نیت کن بگی یه لحظه، چشاتو ببندی ببینی یه نیت بیشتر که نداری دیگه چرا الکی خودتو اذیت می‌کنی، نیت کردم بگو حسین؛ بعد صدای حسین ازون ور خط برات بخونه :
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیز رفت، بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صراحی و جام رفت
مستم کن آن‌چنان که ندانم ز بی‌خودی
در عرصه‌ی خیال که آمد کدام رفت
بر بوی آن که جرعه‌ی جامت به ما رسد
در مصطبه دعای تو هر صبح و شام رفت
دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید
تا بویی از نسیم می‌اش در مشام رفت
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز به دارالسلام رفت
نقد دلی که بود مرا صرف باده شد
قلب سیاه بود از آن در حرام رفت
در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود
می ده که عمر در سر سودای خام رفت
دیگر مکن نصیحت حافظ که ره نیافت
گم‌گشته‌ای که باده‌ی نابش به کام رفت



25 comments:

هما said...

راستش منم خواستم ب ح.ش زنگ بزنم ک برام فال بگیره بعد دیدم امسال حتی دیگه حوصله ی حافظ و هم ندارم!!
بیخیال شدم

مهربون said...

خیلی قشنگه

شکلات تلخ said...

اگه مهرزاد همون شاهرخه، باید نتیجه بگیریم که حسین همون سیاوشه؟
یلدات مبارک باز.من الان یوگی 3دی دیدم.یاد بچه گیمون که یوگی و دوستان می دیدیم!جای شما خالی

Atousa said...

با حافظ راحت نیستم، آدم را تو زمین و هوا نگه میداره. دارم فکر می کنم تو که 24 ساعت داری فیلم می بینی، شب به این بلندی چرا یاس فلسفی تنهایی گرفتی. یلدات مبارک و اولین روز زمستانی با هوای گرم بهاری فرخنده باد

ايوب said...

موافقم توي
بعضي وقتا ياد ان روزها شيرين
گاهي هم درد ناك

نعیمه said...

ساقی بیار باده هر چند که هنوز ماه محرم نرفته

سمیه said...

خوب تو با فال حافظ و حسین و ...سپری کردی ....من با شکستن چند تا ظرف و یک دعوای خانوادگی اساسی خوابیدم!
:دی

Anonymous said...

این درد و دل با حافظ گرچه خب توجیه علم نداره ولی اگه آدم بیش از حد جدیش نگیره به عنوان فال و آینده و اینا بهش نگاه نکنه واقعا لذت بخشه

sam said...

یلدای منم قشنگ نبود /با یه عده بودم دور از خانواده/خوش نگذشت همه زور میزدیم خوش بگذره.

بهاره ق said...

مبهم نوشتی بعضی جملات رو...
انشالا هیچوقت تو این روزهای خاص تنها نباشی...

سیاووش said...

قبلن برام از یغما گفته بودی و گفته بودی آدم چطور خیلی راحت به یغما میره.
خوبه که ابنجائی خیلی خوبه...

حدیث said...

سلام. از کامنتی که گذاشتی معلومه همون شاهرخی ولی معلوم نیس چه بلایی سر روسپیگری آوردی!
شب یلدای من هم به تنهایی گذشت. تنها چندتا اس ام اس به یاد حافظ خونی من تو سالهای گذشته تو دانشگاه برام اومد. خیلی زوده آدم تو 25 سالگی بگه یادش به خیر.
ولی حیف که اون شب من فقط به یاد شبای یلدای قدیم سحر کردم. حیف از خیلی چیزا... حیف
اینم درد دل که دیگه نگی کسی با من درد دل نکرد! البته می دونم که تو می خواستی حرف بزنی. ولی خوب اینم یه جورشه دیگه.
مرسی که میای پیشم.

رامین خواجه پور said...

تو کی هستی؟

Anonymous said...

می ایم می خونمت
هنوز فلم گاس ونست پیدا نکرد
بی حوصله ام

Anonymous said...

سلام رفیق
سلام به روی ماهت

Unknown said...

سلام داداش!خوش اومدی

یلدای من با خانواده بود اما یه جورایی تو ی همون تنهایی کهن گذشت.


به خاطر همون امنیتی که نوشتم ...به خاطر بلایی که بالقوه سرمان امده و می اید .

بی تا said...

کدوم دوستامو دیدی؟چه چیز عجیبی بود؟

نگار said...

حالا اگه دلت هیچ فال نخوادوهمون رفیق با مرامو بخواد چی میشه؟

bahar said...

همه اون چیزهایی که اون بالا نوشتی طبیعیه

بی تا said...

سلام
آره دیدمش
من سه تا فیلم از فاتح آکین دیدم سر یکی از فیلماش بیهوش شدم
خیلی کاراش خوبه
head on بود اسمش

دونقطه said...

کامنت خانه ی بالا را باز می گذاشتید ؛
شاید کسی از زیر خاک می آمد ، خبری از تکه هایتان داشت .

مهدیه said...

سلام علیکم.
یعنی چی که کامنتدونی رو تعطیل می کنی؟؟؟؟!

خوش به حالت که حسین برات فال گرفته بود...

من هنوز دلم گرفته...
سه روز بود اینترنت مون قطع بود و به سلامتی امروز صبح درست شد.

در ضمن تکه تکه تکه هات خیلی ایهام زیاد داشت... کسی بوده؟ قسمتی از خودت بوده واقعن... قسمتی از روحت بوده؟ باز اون شخص خاصی بوده؟ احساس خاصی بوده... خلاصه هزار و یکی از این احتمالات...
البته گفته بودی شما نمی خواد بخونین ولی من که خوندم به هر حال...

و آخر اینکه خدا رو شکر که باز لازم نیست عنکبوت باشم...

مهدیه said...

راستی اون عکس "یوکیو میشیما" بود. نویسنده ی "برف بهاری" که چند جمله ازش نوشتم....

Unknown said...

معاشران گره از زلف يار بازکنيد شبي خوش است بدين قصه اش دراز کنيد

Unknown said...

مربوط به آخرين نوشته شما که حتما منظورت اين بوده که نظر نديم از اونجايي که نميشه نظر نداد مي نويسم که خيلي سخت مي گيري