Sunday, January 8, 2012

Tirez sur le pianiste


دیدین این روضه‌خونای حرفه‌ای یه روضه‌ای دارن که همیشه نمیخوننش؟ یه وقتای خاصی ممکنه مثلا بخوننش؛ اونوخت با اون روضه‌شون بیشترین اشکو از عزادارا می‌گیرن؛
یا یه آهنگ ترکی بود که یه عده باهاش خودکشی کردن
فیلم natural born killers هم بود که حداقل 52 تا قتل بهش نسبت داده شد؛
خلاصه اینکه میخواستم به بهونه فیلم shoot the pianist یه همچین پستی بنویسم که یه عده‌تون خودکشی کنین و یه عده‌تون دیگه از پای مانیتوراتون بلند نشین و یه عده هم دیگه به برنگردین پای پی‌سی
مصالحشم دارم؛ اما بهتون رحم می‌کنم
فقط ببینینش:
  shoot the pianist
محصول 1960 فرانسه
80 دقیقه سیاه و سفید
نویسنده و کارگردان: فرانسوا تروفو بر اساس رمانی از دیوید گودیس
عکس: ماری دوبویس و چارلز (شارل) آزناوور


5 comments:

سیاووش said...

در مورد استاد کیارستمی اگه یه غلطی فرمایش بی جا فرمودیم بزار به حساب عقل کج و سلیقه ی معیوب ام
از قدبم ندیما کارای آقای کیارستمی رو نمی فهمم یعنی باهاش مرتبط نمی شم زور هم نمی زنم خوب یه روزی شاید که دور نباشه و دیر نباشه می رم سر وقت اش به هر حال.من خوبم دارم به ایرانی ترین وجه ممکن زندگی رو تجربه می کنم از زد و بند و همه ی کثافت کاریای دیگه باید پول جمع کنم و برم نیاز به تحصیلات آکادمیک در رشته ی مجسمه سازیم عود کرده و در این رابطه باید خوب از نقش ارزنده ی پول عزیز یاد کرد. من گیج ام تو خوب باش خوب بودن ما یعنی قدرت اینکه گریه کنیم اگه این بغض سنگین ام نترکه همین روزا سکته می کنم.
شاد زی پسرک

هما said...

تو که رحم تو دلت نیست اون روضه ات رو هم گذاشتی برا وقتی که وقتش برسه!
میدونم.
کی این همه پست زدی من ندیدم؟!

هما said...

تو که رحم تو دلت نیست اون روضه ات رو هم گذاشتی برا وقتی که وقتش برسه!
میدونم.
کی این همه پست زدی من ندیدم؟!

Hasti.N said...

اره خوندم. من تمام پست‌هات رو می‌خونم، گاهی‌ چندین بار. برات دلتنگ هم میشم، بهت مشروب هم تعارف می‌کنم، هی‌ سعی‌ می‌کنم اسم فیلم‌های رو که می‌نویسی یاد داشت کنم برم یا دان لودشن کنم یا از کتابخونه قرض بگیرم ببینم، بلکه کمی‌ به روز بشم...فایده نداره...تو همیشه چند قدم جلویی من هر چی‌ هم بدوم نمیرسم. پست اپیزود پنجم رو هم خوندم و تازه فهمیدم این همزاد پنداری از کجا میاد. من هم گمونم مرض تو رو دارم حالا کمی‌ شاید سبک تر. اصلا انگار ارتباط داشتن با آدم‌های که کمتر حس خوشبختی‌ داران راحت تره، چه می‌دونم. اینهم مرضه دیگه. اگر گذار تو این ور‌ها افتاد یا گذار من انور، شاید بیشتر در موردش حرف زادیم.

فرزان said...

تروفو کولاکه ..این و400 ضربه تو کاراش آسن...