یک بار هم پایینتر از پلچوبی برای هر ماشینی که رد میشد دست تکان میدادم و میگفتم سیروس؟ سیروس! سیروس... سیروس، سیروس؛ سیروس/ و هیچدام مسیرشان به چهارراه سیروس نمیخورد؛ چنددهباری که این کلمه را با بسامد هفتهشتده بار در دقیقه تکرار کردم مثل شیمیدانی که یکدفعهای در آزمایشگاه برحسب اتفاق چیزی را کشف میکند دیدم این واژه معنای خودش را از دست داد. بعدها دیدم و تجربه کردم که تکرار هرچیزی آن را خالی ازمعنا میکند یا بهتر است بگویم خالی از معنای قراردادیاش و انگار تکرار هرجیزی آن را به سمت معنای اورژینالش میبرد. شاید سِرّ لزوم تکرار بسیاری عبارات و حرکات در آیینهای عرفانی هم همین باشد اصلا؛ این موضوع تا مدتها در گوشهای از ذهنم مانده بود و مثل همان شیمیدان که یافتهاش را در گوشهای از آزمایشگاهش گذاشته باشد و هراز گاهی از سر تفنن سری به آن بزند گاهی با آن بازی بازی میکردم. تااینکه چند شب پیش نشستم به دیدن فیلمی که در آن نقاشی نسبتا سالخورده مدل زیبا و دلربایش را در فیگورهای مختلف فیگورهای مختلف فیگورهای مختلف فیگورهای مختلف طرح میزد تا اینکه بتواند او را خالی از هرجیزی بکند که به کار نقاشیاش نمیآید و به استخوانهای او برسد به روح او به معنای ارژینال او و فیلمساز هم در اجرایی هنرمندانه و هوشمندانه چنان این صحنهها را با دقت و به آرامش تصویر کرده بود که همین تجربه برای مخاطب ایجاد شود و به درکی والا از هنر برسد.
برنده جایزه ویژه هیات داوارن جشنواره کن در سال 1991؛ سالی که هیات داوارن که درمیانشان آلن پارکر و ونجلیس هم بودند به ریاست رومن پولانسکی نخل طلا را در حضور فیلمهایی از چن کایگه، فونتریه، کیشلوفسکی، دیوید ممت، آنگلوپولوس، ژاک ریوت و … به بارتون فینک دادند
La belle noiseuse
محصول 1991 فرانسه و سوییس
238 دقیقه رنگی
کارگردان: ژاک ریوت
نویسندگان: پاسکال بونیتزر، کریستین لورن
عکس : امانوئل برت
عکس : امانوئل برت
4 comments:
oon hesse tekrare vaje va bad aari shodan az mafhoome avalie ro manam tajrobe kardam, karborde zekr dar tasavof hamine ehtemalan
قسمتی از جایی برای مستی اسبها منو یادِ انجلوپولوس انداخت___
و در آخر طرح او را بر روی طرح مدل قبلی اش می کشد
و در آخر طرح او را بر روی طرح مدل قبلی اش می کشد
Post a Comment