فیلم چریکه تارا خودش شاهد و مصداق یکی از مفاهیمی است که بیان میکند. در سرزمینی که هزاران برگ تاریخ نانوشته و مهجور دارد که اگر نوشته میشد برگهای زرینی بود شبیهخوانی تاریخ دیگران حکایت غریبی است. این را منی می گویم که هیچ دلبستگی به کوروش بزرگ و داریوش کبیر و امثالهم ندارم. هیچ تعصبی هم روی هیچ تاریخی ندارم. فقط حرفم این است که وقتی در این مملکت اتفاقاتی افتاده که میتوانسته نوشته شود و فیلم شود و شبیهخوانی شود و تآتر شود و رمان شود و ویترین شود و … مسخره است شبیهسازی تاریخی از دیگران که به هزار زور و زحمت و دروغ درامش شکل نمیگیرد . هرچند دیگر عادت کرده ایم و کیست که نداند دلایل پشت پرده را
چریکه تارا یکی از زیرموضوعاتی که دارد این است و خودش همانطور که گفتم شاهد همین موضوع است.
تاریخ سینمای ایران در همین چند دهه فعالیتش برگهای زرینی دارد که تعمدن دیده نشدهاند و به جای آنها فیلمهای دیگری در بوق و کرنا شده است.
چریکه تارا اولین فیلمی بوده که پس از انقلاب توقیف شده است. فیلمی که به جرات نه یک سر و گردن که خیلی برتر و سرتر از حتی فیلمهای مطرح سالهای قبل و بعدش بوده و هست. اگر همیشه قیصر و گاو و خشت و آیینه را بزرگ میکنیم به خاطر جهشی است که در متن آن فیلمها رخ داده است وگرنه کیست که خطاهای کارگردانی و فیلمنامهای آنها را نبیند. فیلمهای تحسین شده دهه شصت هم همینطور؛ (دارم از جریان رسمی سینما حرف میزنم) قصدم تخریب آن فیلمها نیست که فیلمهای تاریخسازی بودهاند قصدم ندیده شدن چنین شاهکاری است. حرفم هم اصلا مقایسه و جریان سازی نیست دارم میگویم دقت کنید که وقتی یک اثر هنری تحسین میشود به خاطر موقعیت تاریخی آن است یا دلایل درونمتنی دارد؛ چریکه تارا به دلیل متن کمنظیرش و کارگردانی منحصربه فردش، فیلمبرداری عالیاش و بازیهای تحسین برانگیزش ستایش برانگیز است مستقل از زمان ساختش.
چریکه تارا
محصول 1979 ایران
110 دقیقه رنگی
نویسنده و کارگردان: بهرام بیضایی
عکس: سوسن تسلیمی
3 comments:
چریکه تارا عالی بود
هست
درود
فضای عجیبی ساخته توی اون سالا بیضایی.وقتی فیلم "شکارچی شنبه" شیخ طادی که ضد یهودیت ساخته میشه جایزه میگیره!.دیگه ازین واضحتر چی میخای____
در حلقه ی ملکوت وبلاگی دارد استاد آشوری به نام خودش که خواندنی است.مقاله ای نوشته بود که در آن دلخوری اش از رویکرد مینیمالیستی آقای کیارستمی به دیوان حافظ را در آن تحلیل کرده بود.کیارستمی فردی محترم تر بود به نظر من اگر مرتکب این بازی کلامی با شعر حافظ نمی شد...بگذریم در مقاله اسم استاد بیضائی آمده بود از برای مقایسه با رویکرد مینیمالیستی آقای کیارستمی در سینما و خوب نوشته بود بخوانی ضرر نمی کنی. مخلص کلام اینکه من فیلمهای بیضائی و نگاه تلخ و عصبانی اش رو دوست دارم (به جز این آخری که یادم نیست)و برای ذائقه ی من اهمیتی که برای جزئبات قائل است جوری احترام به شعور مخاطب محسوب می شود.
زیاده عرضی نیست باقی بقایت
Post a Comment