Thursday, December 1, 2011

تا چند خرقه بردرم از بیم و از امید / درده شراب و واخرم از بیم و از امید


 
مرزهای امید تا آنجا می‌تواند پیش برود که هر رنجی را قابل تحمل کند و در شرایطی که چیزی برای از دست دادن نداری چیزی از جنس ایمان سربرآورد و امیدوارت کند به چیزهایی از جنس خودش که حکمتی در کار است حتما، یا آزمونی است این، یا مقدمه‌ای برای رستگاری یا چیزهای دیگری از این دست. صدای مسیح را یا نشانه‌های خدا را در اطرافت ببینی یا بشنوی و زندگی در اتاقکی ناامن را کنار خط مترو برایت دلپذیر کند.
نزدیک‌ترین مرز ناامیدی اما شاید سکویی باشد در ایستگاه مترو که خودت را پرت کنی زیر قطار که خلاص شوی از این اردوگاه اجباری که در آن هر چند وقت یک‌بار یکی را به قید قرعه به دار می‌کشند و امید پلیدترین پلیدی‌ها باشد چرا که عذاب را به تعویق می‌اندازد(۱).
و این هردو انگار از یک جنسند و دور یک میز نشسته‌اند با هم قهوه می‌خورند و همدیگر را به شکلی بی‌رحمانه به جالش می‌کشند.
دارم از The Sunset limited حرف می‌زنم؛ محصول 2011 آمریکا، با بازی خیره کننده و استثنایی ساموئل‌ال‌جکسن و کارگردانی تامی‌لی‌جونز (91 دقیقه، رنگی؛ نویسنده: کورمک مک‌کارتی
(1) عبارت امید پلیدترین پلیدی‌هاست … از نیچه است.
  - عنوان مطلب از دیوان شمس

 

3 comments:

shokolate talkh said...

nadidam, vali oon filmam ke porsidam didi ya na, s.l.jackson tooshe, bebin benvis baramoon nazareto.
http://www.imdb.com/title/tt0914863/

shokolate talkh said...

migam in zanjiri ro bebin:
http://gerdbad.com/
bavaret mishe?

هما said...

نمی دونم کی و کجا و دقیقا چی گفته بود اما این میشد ک همه با امید زنده ان و گرنه...

هی اره امید پلیده!