اوایل فیلم ِ لونا وقتی جو به مادرش میگوید من را به جای پدر با خودت به مسافرت ببر و مادرش میگوید نمیشود و جو میگوید هر کاری که پدر میکند من هم میتوانم بکنم میفهمی با یک فیلم فرویدی سر و کار داری و وقتی جلوتر رابطه جسورانه و شکننده جو با مادرش را میبینی میخکوبتر میشوی – همانقدر میخکوب که وقتی جو را میبینی روز تولدش که با دوستدخترش عشقبازی میکند و دوربین که با مادر جو و با چشمهای مخاطب نزدیکتر میشود میبینی اشتباه فکر کردهای و عشقبازی جو با دوستدخترش نیست با چیز دیگری است چیزی که تا مغز استخوان جو را و بیننده را میسوزاند – و جلوتر وقتی جو میفهمد داگلاس پدر واقعیش نیست و پدر واقعیش را میبیند پرونده فیلم همانجوری بسته میشود که پرونده یک بیمار در مطب روانکاوش.
La luna
محصول ۱۹۷۹ ایتالیا و آمریکا
۱۴۲ دقیقه رنگی
کارگردان:برناردو برتولوچی
5 comments:
نوشته ها ی تو هم یک چیزی در همین مایه هاست گاهن . بخصوص تا وقتی که آدم تو رو نشناسه همیشه تو یک جایی غافلگیر میشه .
in filmaye sadisti chie ke mibini? man nadidam vali raftam raje behesh khoondam, duge delam nemikhad injoor filma bebinam,bertolucci bashe ke bashe. aslan tahamole ino nadaram ke bara bacheha etefaghe badi biofte, hatta age too film bashe
midnight in pariso bebin bejash, akhare ghashangie
باید دید!
باید خوند
و اینکه باید یاد بگیریم زندگی کنیم
خودمو عرض میکنم!
باید دید!
باید خوند
و اینکه باید یاد بگیریم زندگی کنیم
خودمو عرض میکنم!
یکی از فیلم های مهجور مانده برتولوچی که در بدترین زمان ممکن ساخته شد.البته بازی های نه چندان دلچسب بازیگران اصلی بخصوص جیل کلی برگ لطمه زیادی به فیلم زده است. ولی حسی نوستالوژیک به بیننده دست میدهد حتی در این سالها.بخصوص بازی کوتاه و بیاد ماندنی فرانکو چیتی در صحنه کافه.
Post a Comment