Friday, May 20, 2011

از تاریکی و اوراد دیگر

 
نمی‌دانم چقدر از خوانندگان این متن دوستدار عاشقانه‌های آرام هستند. عاشقانه‌های آرام و تلخ، عاشقانه‌های آرام و تلخ و به قاعده.
اینکه می‌گویم به‌قاعده منظورم دقیقا به‌قاعده است از چند وجه. یکی از وجه حجم شعر؛ یکی از وجه زبان شعر و یکی از وجه ابزارهای استفاده شده در شعر است (ابزارهای فرمی و ابزارهای معنایی) .
در کساد‌آلوده بازار شعر این سالها که اعتبار آن در حد بچه‌های غزل پست‌مدرن است و دیگر داعیه داران تنها به اقتضای اینکه جهان جهان پست مدرن است و می‌نیمال، دفتر دفتر رباعی و هایکو بیرون می‌دهند مجموعه‌ای که سراینده‌ آن دانسته باشد هنوز هم می‌توان شعرهای بلندتر از هایکو و رباعی گفت و مخاطب هم داشت غنیمتی است. این خود البته می‌تواند از برکت خواندن و آشنایی با شعرهای بلندی بوده باشد که در تاریخ ادبیات ایران بوده است – به جرات می‌توانم بگویم و با تاسف که آن ترجیع بند بلند سعدی (بنشینم و صبر پیش گیرم ) یا آن ترکیب‌بند بلند منوچهری (خیزید و خز آرید که هنگم خزان است) یا بسیار شعرهای فرخی سیستانی و خاقانی و … روزبه‌روز بین شاعرانمان حتا مهجورتر می‌گردد.
این تنها بخشی از ذهنیت شاعری باید باشد که در دنیای پست‌مدرن از هیچ ور بام نیفتد و بداند برگشت به فرمهای مختلف و اجراهای متنوع شعرهای کهن با ذهنیت امروزی نه تنها ممکن بلکه به ضرورت هایی گریزناپذیر به نظر است.
هنگام خواندن بسیاری از شعرهای شکربیگی چه در مجموعه "از تاریکی و اوراد دیگر" چه در سایر مجموعه های بعدیش حس خواندن شعرهایی از خاقانی یا فرخی سیستانی یا منوچهری -از نسخه‌ای خطی و کم خوانا- به من دست می‌دهد که انگار همین امروز سروده شده است. این را داشته باشید تا دوباره برمی‌گردیم سر این مطلب؛
شاید کمتر کسی باشد از خوانندگان این متن که مجازا عاشق نشده باشد؛ مجازا که میگویم مراد در دنیای مجازی است؛ عاشق کسی که تنها یک آی‌دی است، معلوم نیست کجاست و چه می‌کند و چه شکلی است. تنها حروفی از او نقش می‌بندد بر صفحه مانیتور و همین.
از معدود جاهایی که این موضوع، با اهمیت تاریخی و اجتماعی‌اش خودش را نشان داده است مجموعه شعر "از تاریکی و اوراد دیگر" است.
علاوه بر عشق، هویتی نوستالژیک و از دست رفته در خاطره‌ی دور دست شعرهای این مجموعه است که حتا اگر قایل به آن نباشید دوستش خواهید داشت چرا که انسانی است.
با این ذهنیت و با این تجربه‌ها است که وقتی برمیگردیم به ادامه آن صحبت پیشین در‌می‌یابیم که به‌قاعدگی در شعرهای حسین شکربیگی و در این مجموعه خاص به چه معناست.
شعرهای مجموعه از تاریکی و اوراد دیگر با زبان مختص به خود و منحصر به فردشان،‌ با فضاسازی‌های مدرنشان، با دایره واژگانی غنی‌شان و با جسارت شاعر در آوردن توصیفات و تصاویر بدیع و فکرنواز مجمعه‌ای است قابل ستایش و درخور در زمانه‌ای که انتظار خواندن یک مجموعه شعر غیر ترجمه‌ای خوب بیشتر به یک حسرت شبیه است.

3 comments:

shokolate talkh said...

nazaret manfie raje be in be estelah ghazale post modern?

هما said...

حسين تو شعراش دستتو مي گيره و ميبره جايي ك ميخواد، اونجا رو از دور نشونت ميده و ميگه اينو ديدي و سريع رد ميشه و يه جاي ديگه ميبرتت و تو تو هر بيت از شعرش سر از يه جايي در مياري اين اتفاق تو تمام شعراش تقريبا ميفته و اخراي شعر ميبيني ك تا كجاها ك نرفتي و حالا از كجا سر در اوردي و در حالي ك هنوز داري ب جاي قبلي فك مي كني ميبيني يه جاي ديگه يي و....
اين همراه شدن و اينكه چطور بتوني خواننده رو همراه كني.
ميتونم بگم عاليين، محشرن وداستانايي دارن ك با خوندن بعضي هاشون همين طور چن روز تو ذهنم ميمونن و بشون فكر مي كنم تا شعر بعد و ........

سام said...

دانلودش کردم میخونم تا ببینم چه در پی دارد.مرسی واسه معرفی.