چرا
دکتر جمال هنگام کالبد شکافی جنازهی
یاشار وجود خاک در ریهی او را پنهان
میکند؟ درواقع چرا عمق فاجعه را که
احتمال زنده به گور شدن مقتول است کتمان
میکند؟ اگر فرض کنیم دارد یکجورهایی
طرف قاتل را میگیرد چرا؟ به داستان زندگی
خودش مربوط است؟ به طلاقی که گرفته؟ چرا
طلاق گرفته؟ شباهتی بین خود و قاتل – کنان
– میبیند؟ با خودش فکر میکند شاید کار
درست را کنان کرده نه او؟ وقتی دارد به
دختر بیاندازه زیبای کدخدای روستا نگاه
میکند داردفکر میکند زیبایی بعضی زنها
فاجعه میسازد؟ مشکل ناجی – کمیسر پلیس
– بازنش چیست؟ فقط به بیماری بچهشان
مربوط است؟ مگر ناجی مقصر بوده؟ زن ِ دوست
ِ نصرت – سربازرس – خودکشی کرده؟ چرا؟
اگر خود کشی نکرده ازکجا روز مرگ خودش را
میدانسته؟ اصلاً زنی که خودکشی کرده زن
ِ دوست ِ نصرت بوده یا زن ِ نصرت؟ مشکل
عربعلی با خانوادهی زنش چیست؟ چرا
همهی آدمهای فیلم با زنشان مشکل دارند؟
اصلاً چرا کنان و برادرش یاشار را کشتهاند؟
چگونگی
روایت در فیلم روزی روزگاری در آناتولی
فوقالعاده است.
- احساس میکنی داری
داستانی از چخوف را میخوانی -
فیلم
با صحنهای از یک تعمیرگاه خارج شهر شروع
میشود؛ جایی برای تعویض لاستیک و روغن
ماشینهای سنگین احتمالاً؛ صاحب مغازه
را میبینیم که با دونفر داخل مغازه حرف
میزند و غذا میخورند بیرون هوا سرد
است یک سگ پارس میکند صاحب مغازه بیرون
میآید به سگ غذا میدهد و تازه اینجا
تیتراژ فیلم شروع میشود.
دو ساعت بعد دوباره با
تصویر صاحب مغازه روبرو میشویم؛ این
بار اما جنازه ی او را از زیر خاک بیرون
میکشیم و تمام این دو ساعت در شب بودهایم.
Once
Upon a Time in Anatolia / روزی
روزگاری در آناتولی /
Bir zamanlar Anadolu'da
کارگردان:
نوری بیلگه جیلان
محصول
2011 ترکیه
برنده
جایزه ویژه هیات داوران کن در سالی که جود
لا و اما تورمن و دیگران به ریاست رابرت
دنیرو نخل طلا را نه به «ماخولیا»ی
فونتریه دادند نه به «باید
درباره کوین حرف بزنیم»
لین رمزی نه به «آرتیست»
نه به همین شاهکار
نوریبیلگهجیلان، روزی روزگاری در
آناتولی»
دادندش به درخت زندگی
1 comment:
خیلی وقته وقت ندارم فیلم ببینم..:(
Post a Comment