یک
راه بردهداری نوین هم همین است که کسی
از جایگاه ناز و نعمت و مصرف مدام در ذهن
کسی در جایگاه فلاکت و دردسر و تولید فرو
کند که بهبه چقدر تو خوشبختی!
خوشبختیهای کوچک او را و دردسرهای
کوچک خود را هر دو بزرگ جلوه دهد و برعکس،
فلاکتهای بزرگ او را و خوشیهای بزرگ
خود را که آن دیگری در مقام بردهی مدرن
از آن محروم است کوچک بنمایاند، همان
ایدئولوژیی که در پشت این حرف هست که «خوشا
به حالت ای روستایی چه شاد و خرم چه به
صفایی» که
روستاییان را برای شیر و ماست و گوشت و
گندمشان میخواهد و با یک استدلال مسخره
که شهر پر از دود و دم و آدمهای دزد و
شارلاتان و پر از سر و صدا و هزار دردسر
دیگر است آنها را به غلتیدن در پِهِن
ترغیب میکند. این
یکجور بردهداری است و خود را در اشکال
دیگر هم نمایان میکند.
از آقای هالوی مهرجویی و نصیریان
گرفته تا «مرا
در سنت لوییس ملاقات کن»؛
Meet
Me in St. Louis
محصول
1944 آمریکا
کارگردان:
وینسنت مینلی
2 comments:
آن یکی وبلاگ را بسته اند
آن یکی دیگر را هم خود پاکش کردم
این یکی را زدم .
ازش خوشم می اید .
فیس را هم پاک کردم .
اما در مورد برده داری و ایدئولوژی و آن شعر صد در صد با تو موافقم
کجایی مرد ؟
Post a Comment