یکی از باورهای من این است که تفاوت زن و مرد بسیار بیشتر از تفاوت مثلاً شغال و گرگ است؛ باور دارم که طبیعت، حیوانات را به صورت نر و ماده آفریده و تفاوتهای نمونههای نر و مادهی هر حیوان تنها در ساختار فیزیولوژیک آنهاست و در مقایسه با شباهتهای آنان تقریباً قابل چشمپوشی است. یعنی گربهی نر و گربهی ماده آنقدر از هر نظر شبیهند که بگوییم هر دو گربه هستند و تنها همان تفاوت جنسیتی بینشان هست و در مورد سایر حیوانات هم همینطور، به استثنای آدمیزاد.
باور دارم که تفاوت انسان نر و انسان ماده در حدی است که از به کار بردن واژهای مشترک مثلاً انسان برای هر دو معذبم. برمیگردم به سطر اول این نوشته؛ به نظرم تفاوت زن و مرد بسیار بیشتر از تفاوت شغال و گرگ است مثلا؛ تفاوتها در حد ستاره دریایی با سنجاب است.
مردها و زنها تنها استثناها در میان جانوران هستند که طبیعت برای آنها به ترتیب نمونهی ماده و نمونهی نر نساخته است.
با همین مقدمه میخواهم برسم به نکتهی این مطلب؛
یکی ازقاعدههایی که هر چه در اطرافم خیره میشوم حتا یک استثناء هم در آن نمیبینم این است که مردها هرچه عاقلتر باشند و اصطلاحاً سرشان به تنشان بیشتر بیارزد بیشتر زبون زنها هستند. این زبونی از دو وجه است: یکی تمنا و میل ذاتی که در وجود همه هست و در مردهای خردورز تبدیل به نقطه ضعفشان میشود و یکی هم از وجه مغلوب شدن یا راحتتر بگویم بیچاره شدن است. به وفور و بیاستثنا هرچه مرد اطراف خودم میبینم جمع جبری میزان خردورزیشان (شامل هوش و درایت هم میشود) با توانایی مدیریت کردن رابطهشان با شریک جنسیشان میزانی ثابت است. البته این چیزی نیست که خودم کشف کرده باشم و مولانا صدها سال پیش در مثنوی نوشته که :
آب، غالب شـد بـر آتــش از نهیب
آتشاش جوشد، چو باشد در حِجیب
چونکه دیگی در میان آید، شـها!
نیــست کــرد آن آب را، کــردش هـوا
ظاهراً بر زن، چو آب ار غالبی
بــاطـنـاً مـــغـلـــــــــوب و زن را طـالـبــــی
اینچنیــن خاصیتی در آدمیست
مِهر حیـوان را کم است؛ آن، از کمیست
گفت پیـــغمبــر کـه: زن بـر عاقلان
غــالـب آیــــد ســخت و بـــر صــاحـبدلان
باز بـــر زن، جــاهلان غـالب شوند
زانکه ایشان تند و بس خیره سرند
(لطفاً دو بیت واپسین با تأمل دوچندان خوانده شود)
افسوس که از بیان برخی مثالها به دلیل احتمال قوی دلخور شدن افراد دخیل در آنها معذورم وگرنه شرح میدادم بسیار مردان جنتلمن و باشخصیت و باوقار و خردورز که زنی کارشان را به جنون کشانده.
ممکن است بگویید این یک ویژگی فرهنگی است و در همه جوامع مشترک نیست. خواهم گفت به نظرم این یک ویژگی طبیعی است که بیشتر ریشه در طبیعت بشری دارد و اگر مولانا آن ابیات را از زبان پیامبر اسلام نقل میکند – تکیه کلام خود پیامبر خطاب به عایشه یادمان باشد که کلمینی یا حمیرا - فیثاغورث هم خیلی سال قبلتر گفته است که طلا را بهوسیله آتش، زن را بهوسیله طلا و مرد را بهوسیله زن آزمایش میکنند. که البته با قاعدهای که گفتم کمتر عاقلهمردی ازین آزمایش سربلند بیرون میاید و البته لوییس بونوئل در تریستانا به شکلی کمنظیر و در میل مبهم هوس به شکلی بینطیر این را نشان میدهد!
ببینید این شاهکار بیبدیل را
:
That Obscure Object of Desire
محصول 1977 فرانسه و اسپانیا
کارگردان: لوییس بونوئل
نویسندگان: لوییس بونوئل و ژانکلود کریر