Sunday, July 28, 2013

قفسه کتابهای بد - دویست و یک غزل صائب





کتاب "دویست و یک غزل صائب" را گرفتم دستم که بخوانم؛ مقدمه‌اش تهوع‌آور بود. نویسنده به بهانه‌ی صائب، پدرش را تمجید کرده بود. ستایش پدر البته که چیز بدی نیست اما نویسنده‌ی محترم نفهمیده که جای آن کجاست. مقدمه را بی خیال شدم و رفتم سراغ غزلها؛ بعضی بیتها پانویس داشتند پانویسهایی در حد توهین؛ پانویسهایی نه بر بیتهای پیچپیده‌ی صائب که بر بیتهای آسان. غزلها به وضوح جرح و تعدیل شده‌اند بعضی بیتها نیستند
کتاب مزخرفی است :



دویست و یک غزل صائب
به انتخاب و شرح و تفسیر دکتر امیربانوی کریمی (امیری فیروزکوهی)
انتشارات زوار

Wednesday, July 17, 2013

گه چوکابوسی نماید ماه را * گه نماید روضه قعر چاه را

من خودم کارم به جایی کشید که مادرم جوالدوز میگذاشت توی بالشم که جن و پری نزدیک من نشوند وقتی خوابم؛ بس که کابوس میدیدم و توی کابوسهایم داد و بیداد میکردم و بقیه ترسان ترسان میآمدند روی سرم که بیدارم کنند و گویا به سختی بیدار میشده ام. یک بار ناخن شست پایم را شکاندم از بس توی خواب کشیده بودمش روی فرش؛ یک بار بیدار هم که شده بودم توی بیداری زدم زیر گریه بس که وحشتناک بود کابوس؛ بیشتر وقتها میترسیدم دوباره بخوابم؛ کم کم این کابوسها بخشی از زندگیم شده بودند؛ بعدتر المان های تکرار شونده شان را استخراج کردم اما به درد کسی نمیخوردند. اینها را گفتم که بدانید وقتی دارم از کابوس حرف میزنم از چی حرف میزنم.
بعد از مدتها بالاخره یک فیلم خوب به تورم خورد که دوباره یاد کابوسهایم بیفتم. حالا فقط سوال جدیدم این است که دیکران فکر می کنند من هم مثل کورتیس یک جورهایی جنون دارم؟


Take Shelter
محصول 2011 ایالات متحده
نویسنده و کارگردان: جف نیکولز

Saturday, July 13, 2013

ای مطرب شیرین نفس هر لحظه می‌جنبان جرس * ای عیش زین نه بر فرس بر جان ما زن ای صبا


روی دور ِ دیدن ِ فیلمهای بی خاصیتم؛ این بار نوبت نوامبر شیرین بود؛ با روایت نلسون که اتفاقی با سارا آشنا می شود سارا عجیب غریب است و دلربا؛ نلسون را می اورد خانه بعدا می فهمیم این سارای خوشکل و عجیب و پرانرژی سرطان دارد و قرار است بمیرد و دارد این لحظه های آخر را خوش می کذراند. قرار است گویا متاثر شویم اما نمی شویم.
دیدن ندارد


Sweet November
محصول 2001 امریکا
کارگردان: پت اُکانر
بازیگران: کیانو ریوز، شارلیز ترون و ... .

Saturday, July 6, 2013

پادشاه لخت است.


دو موزیسین اهل شیکاگو  - جو و جری که یکی ویولن میزند و یکی کنترباس بر حسب اتفاق شاهد درگیری یک عده گنگستر میشوند و برای نجات جانشان پا به فرار می گذارند. بر حسب اتفاق یک گروه موزیک که همه نوازندگان آن دختر هستند به سمت فلوریدا در حال حرکت است و بر حسب اتفاق دو نفر نوازنده کم دارد که بر حسب اتفاق یکی ویولن بزند و یکی کنترباس. مشخصا جو و جری خودشان را به شکل دختر درآورده و با گروه همراه میشوند. می شود پیش بینی کرد که جلوتر چه اتفاق هایی قرار است بیفتد. هردو عاشق خواننده ی گروه می شوند و یک مرد پولدار عاشق یکی از آنها میشود و طبیعتا اتفاق های بامزه ای قرار است بیفتد.
طرح فیلمنامه در حد فیلمهای نازل بالیوود است. کثرت تاثیر شانس و اتفاق بر روند داستان از یک طرف و بزن‌درروهای جو و جری از دست گنگسترها از طرف دیگر لوث و مسخره است. این یکی از شاهکارهای کارخانه رویاپردازی هالیوود با دار و دسته منتقدینش و طرفداران چشم و گوش بسته اش  است. انگار زیبایی مرلین مونرو از دید مردهای مخاطب فیلم و جذابیت جک لمون و تونی کرتیس از دید مخاطبین زن کفایت میکند که این فیلم تبدیل بشود به یکی از بهترین های تاریخ سینما از دید کسانی که به زعم من جرات ندارند فریاد بزنند پادشاه لخت است.


Some Like It Hot
محصول 1959           آمریکا
120  دقیقه کمدی سیاه و سفید
کارگردان : بیلی وایلدر




Tuesday, July 2, 2013

درها اگر بسته شود زین خانقاه شش دری * آن ماه رو از لامکان سر درکند در روزنم


شاید ما خیلی آدم‌های جدی‌ای هستیم حالا به هر دلیلی؛ شاید هم ربطش به تفاوت‌های فرهنگی باشد؛ هرچه که هست وقتی من می‌بینم مثلا خبر مرگ زنی را به شوهرش می‌دهند و شوهرش عکس خرگوششان را که لابد خلی دوستش داشته‌اند می‌گذارد روی جنازه‌ی زنش متاثر می‌شوم و وقتی می‌بینم یک جوان تخص و پرحرف توی قطار روی اعصاب زن و شوهری راه می رود که تازه بچه شان را از دست داده‌اند عصبی می‌شوم و وقتی حدس می‌زنم این پسر تخص و پرحرف همانی است که مادرش را کشته و خبرش توی بیمارستان پیچیده کمی هم حالم بد می شود.  همین پسر وقتی تیرخورده و خون‌آلود در حال مرگ ناراحت است ازین که حتا یکی از تیرهایش به هدف ننشسته و هیچ پلیسی را نکشته بیشتر یک جور آنارشی لجام گسیخته را حس میکنم تا اینکه بخندم نمی‌دانم این سایت آی‌ام‌دی‌بی چجور ژانر این فیلم را نوشته کمدی.
حالا کمدی یا هرچی فیلم کوتاه خوبی است از کارگردانی که با فیلم دیگری که بعدها ساخت معروف شد. مارتین مک دونا را می گویم که بعدها در بروز را ساخت و معروف شد. هرچند همین فیلم کوتاه ششلول هم که دارم ازش حرف می زنم اسکار بهترین فیلم کوتاه  را گرفته



Six Shooter
محصول 2004 بریتانیا و ایرلند
27 قیقه
نویسنده و کارگردان : مارتین مک دونا