مادرم رفته بانک درخواست وام خودرو داده. مادر که میگویم نه که فکر کنید یک مادر سی و جند ساله که صبحها روزنامه میخواند و عصرها توی پارک نرمش میکند. مادرم شصت ساله است. سواد ندارد. اعصاب هم. میگوید دو بار از شیر گرفتهامت؛ بار اول که به چه مکافاتی از شیر گرفتمت چند روز بعد پدرت فوت شد دوباره شیر دادم بهت. بعد از چند وقت دوباره از شیر گرفتهامت. به معاون شعبه بانک گفته وام خودرو را برای پسرم میخوام که دوبار از شیر گرفتهامش. گفته میخواهم پنجشنبهها ببردم صالاباد. دلش برای پسرهایش که مردهاند تنگ میشود. برای شوهرش. میگوید قسطش را خودم میدهم میگوید زیاد تند نرو باهاش؛ فقط پنجشنبهها ببرم سر خاک رضا. دلم پر از مار و موری است.
Saturday, June 25, 2011
Friday, June 24, 2011
و بدان که این جهان خیال اندر خیال اندر خیال است - شیخ عبدالکریم جیلی
شاید این جهان جهنم سیارهای دیگر باشد. آلدوس هاکسلی
ما هیچوقت نمیتوانیم مطمئن باشیم در یک لحظه مثلا همین الآن خوابیم یا بیدار. دونخوان به کاستاندا میگفت اگر بتوانی کف دستت را نگاه کنی یعنی خواب نیستی! من دلیلی نمیبینم آدم در خواب نتواند کف دستش را ببیند.
کدام فیلسوف بود که میگفت نمی دانم کسی هستم که دیشب خواب دیدهام پروانهای بودم یا پروانه ای که دارد خواب میبیند یک فیلسوف است.
کاب به آریادنی میگوید اگر توتمت را لمس کنی یعنی که خواب نیستی (چرا؟)
کاب به آریادنی میگوید در خوابها همیشه خودت را وسط ماجرا میبینی نمیدانی از کجا آمدهای، همین الآن فکر کن ما چجوری به اینجا اومدیم و آریادنی متوجه میشود دارد خواب میبیند.
فکری که به صورت کلاسیک همیشه وجود داشته است که ما از کجا آمدهایم و اغراق نیست اگر بگوییم عمده فلسفه قدیم حول همین محور بوده است و وقتی یادمان نیست قبلا کجا بودهایم و از کجا آمدهایم مثل آریادنی حدس می زنیم پس داریم خواب می بینیم (لابد) و شاید هم مثل داستانهای بورخس آدمهای خواب ِ کسی دیگریم و اینجوری بیهویتی ذاتیمان بیشتر توجیه میشود.
Inception را از زوایای مختلف میتوان دوست داشت. از نگاه کلاسیک به مقوله روانشناسی کاب را میبینیم که به خاطر احساس گناهش در مرگ همسرش دچار توهمات عجیبی می شود. نشانههای نگاه روانکاوی فرویدی را هم میبینیم. در اولین برخورد کاب و مال، کاب با طنابی خودش را آویزان میکند و بعد با ترفندی – دررفتن صندلی – مجبور میشود بالا بیاید. - فروید میگوید هر بالا رفتنی در رویا از قبیل بالا رفتن از پلکان نشانه تمایل جنسی است - و این تمایل کاب است به مال . تمایلی که اینبار به دلیل فقدان ابدی مال برای همیشه سرکوب شده است.
از منظر جامعه شناسی و فلسفه سیاسی میتوان دید که مدل قرار دادن یک ایده در زهن آدمها چگونه مابهازای هیپنوتیزمی است که رسانه ها با خواب کردن آدمها و کاشتن ایده های مورد نظر اربابان قدرت در ذهن عموم جامعه انجام می دهند.
این هنر کریستوفر نولان است که فیلمی با لایههای مختلف ساخته که در هر لایه تن به تفسیری منحصر به فرد و جامع میدهد درست مثل لایه های مختلف خواب داخل فیلم.
Inception
محصول 2010 آمریکا و انگلستان
148 دقیقه رنگی
نویسنده و کارگردان: کریستوفر نولان
Monday, June 20, 2011
زندگی جدید
مادرم گفت بخوای بری خودمو میکشم؛ رفتم؛ نه که مادرم برایم مهم نباشد نه که فکر کرده باشم تهدیدش الکی است رفتم بس که رفتنلازم شده بودم. میرفتم و مادرم تهدیدش را عملی میکرد حتا قابل تحملتر بود؛ حالا دور جدیدی از زندگیم شروع شده، سبزی پاک میکنم، جارو میکشم، از پنجره سیگارکشان بیرون را نگاه میکنم و می روم بعضی روزها به مادرم سر میزنم. مادرم برایم حرف میزند، می گوید دلش پر از مار و موری است می گوید دلش دریده شده مدام از دلش میگوید و من بیرحمانه گوش میکنم و بیرحمانه ازش خداحافظی میکنم بیرحمانه ماشین میگیرم بیرحمانه میگویم دربست بیرحمانه در خانه خودم را باز می کنم بیرحمانه پله ها را بالا میایم بیرحمانه گریه میکنم.
حالا تنهایی به شکل آب جمع شده در یخساز، شکل قوری قرمز روی اجاق، شکل کلیدهای آویزان، شکل لباسهای دستنخورده رختخوابهای باز نشده مرباهای باز نشده به شکلهای مختلف با من است.
بگذریم. به هرحال برگشتم
Subscribe to:
Posts (Atom)